وقتی توت فرنگی میزبان می شود!

فکر نمی کردم بخاطر یک مهمانی ساده انقدر استرس داشته باشم! طی یک عملیات انتحاری و بدون برنامه ریزی قبلی برای افطاره فردا خانواده های خودم و گلابی و خواهرهایش را دعوت کردم. حالا این ها همان آدم هایی که در ماه چندباری می بینمشان هستندهااا اما نمی دانم چرا یک استرس و اضطراب ویرانگری که از من بعید و اخلاقیاتم به دور است به سراغم آمده و باعث شده بیایم اینجا و در حالی که ناخن هایم را بدجوری می جوم برای شما در موردش بگویم. جالب اینجاست که با این حالم با اعتماد به نفسی به اندازه ی آدمی که با ملاغه می خواهد به "اس را ی ی ل" حمله کند و بزند با خاک یکسانش کند زنگ زده ام به مادرم که "من خودم می خوام تمام کارهای مهمونی را انجام بدم"  جای شما خالی اتفاقن ایشون هم خیلی کیف کرد که همچین دختر مستقلی تربیت کرده!!
اما ای دل غافل... بیچاره مادر خانم جان نمی داند من دو ساعت تمام همه ی سایت های تخصصی و غیر تخصصی و  فرزی فود و غیره را زیرو رو کرده ام دست آخر هم به نتیجه ی دلخوش کننده ای نرسیدم....یکی نیست به من بگوید نونت نبود آبت نبود غپی(قپی) آمدن آن هم پیش مادر خودت دیگر چه بود؟ من به روح اعتقاد دارم الان؟ 
نظرات 31 + ارسال نظر
خانومی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 13:30 http://zendegiekhanomane.blogsky.com/

شما هرچی دوس داری از استرس و ناخن و عملیات انتحاری بنویس من که مطمانم چنان مهمانی خوبی بگیری و چنان میزبان محشری باشی که همون اراحی که بهشون اشاره کردی صلوات بارون بشن عزیزم!
استرس اولیه طبیعیه بعدش که غذا آماده شد ببین چقدر آروم میشی گلم

دلم می خواد همینطوری که میگید باشه و من الکی استرس داشته باشم

اوا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 14:10 http://ava-life.blogsky.com

کمک فکری میخوای من درخدمتم

شما چند روز پیش ها فکر کنم مهمون داشتی؟
می خوام یکی از غذاهام پلو با گوشت باشه نمی دونم بتونم خوب بوی زخمش رو بگیرم یا نه! آخه تا حالا تنها انجامش ندادم

شادی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 14:28

سلام توت فرنگی جان.
چرا سخت میگیری به خودت. شما داری شکست نقسی میکنی و من مطمینم که خیلی هم آماده ای برا پذیرایی ازشون. تازه اونا که غریبه نیستن. اینکه خانم کردی و دو خونواده رو باهم دعوت کردی و میخوای همزمان در یه معهمونی خودمونی به یه چشم ببینیشون و پذیرایی کنی،یه دنیاست. اصن یه حس خیلی خوبی میده به هر دو طرف.
نمی خواد زیاد هم خودت رو درگیر تشریفات کنی.
من عاشق مهمونی های خونوادگی ام در ماه رمضون.
خوش بگذره به همتون و ان شالله به بهترین نحو پذیرایی خواهی کرد
راستی نماز روزت قبول گلم

آره منم مهمونی های دور همی رو خیلی دوست دارم شادی
نه سخت نمی گیرم دیگه الان که این پست رو نوشتم خیلی استرسم کمتر شد

نیلوفرجون دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 14:43 http://talkhoshirin2020.blog.ir

شمانمیتونی،الکی دلتو خوش نکن حتمامیخای حسابی تدارک ببینی.
جای من خالی
موفق باشی

آره جای تو خالی نیلوفر بانو.... الان ممنونم از انرژی مثبتت!!

شین دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 15:23 http://www.thelittletraveler.blogsky.com

بابا چه استرسی؟ من اگه بخوام مهمونی بدم میرم از رستوران همه چی میگیرم میذارم جلوی مهمون
_______
فعلا که دو هفته ی قبل اولین جلسه ی شیمی درمانی رو رفته

نه نمیشه اینطوری شین جان ... من دوست دارم خودم غذا درست کنم آخه... با این استعدادم چقدم پرروام

انشالا که مفید باشه و حالش بهتر بشه

خانومی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 15:25 http://khanoomivaaghayehamsar.persianblog.ir/

جدا عملیاتت انتحاری بودهاااا . منم خودم از اون اول کارامو تنهایی میکردم . توت فرنگی جون میخوای دستور درست کردن غذا های خوشگل و ساده بفرستم ؟
اگه میخوای همون ایمیلتو بده برات بفرستم .

سلام الان میام وبت ایمیلم رو میذارم

خانومی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 15:36 http://khanoomivaaghayehamsar.persianblog.ir/

توت فرنگی جونم هرچی دارم میفرستم امیدوارم به درت بخوره

فدای تو

خانومی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 15:49 http://khanoomivaaghayehamsar.persianblog.ir/

توت فرنگی جون فرستادم برات . یه چک میکنی ببینی رسید دستت یا نه ؟

ممنون خانومی.... ایمیلت رو گرفتم خیلی خوب بودن عکسها

اعظم سادات دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 16:35

سلام گلم
با اینکه مدت زیادی نیست باهاتون آشنا شدم ولی توان بالا
از نوشته هاتون مشخص هست حتما از پس مهمونی به
خوبی برمیایید
خدا مامان گلت رو براتون نگه داره

سلام اعظم خانم... شما لطف دارید به من
من شمارو گم کردم آدرس هم که از خودتون نمی ذارید
اگه برگشتین آدرس وبتون رو واسم بذارید

شادی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 16:57 http://citrusflower.blogsky.com/

ای جان. خیلی خسته. مخصوصا اگه افطار اولی باشه که داری خونواده همسرت رو دعوت میکنی، استرست کاملا طبیعیه. افطاری قرُ فر داره. ادم اذیت میشه. کلی باید چیزی تو سفره بزاری. از همین الان خسته نباشی خانوم :*****

آره افطار خیلی کار داره البته از نظر من که صفر کلیومترمااااا
منون شادی جونم

مهناز دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 17:04 http://1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم.چه حس خوبی داره که میزبانی!!!من عااااشق اینمکه مهمون داشته باشم و براشون کلی تدارک ببینم
استرس نداره,تند تند کاراتو بکنی,تا قبل از اومدنشون میتونی کلی غذاها و دسرهای خوشمزه براشون درس کنی!نوووش جان

منم مهمون خیلی دوست دارم اما بنظرم وقتی مامانم میزبان خونه بود
بهتر بود

ندا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 17:26 http://begoosiiib.mihanblog.com

الان شما به مهمونی ”خانواده ی شوهردار !“ میگی مهمونی ساده؟!
(ستاد روحیه دهندگان مقیم مرکز و حومه!!”

عایا تخریب روحیه ی یک آدم مسترس کار خوبی است؟
خوش اومدی ندا خانم جان

دریا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 17:31

سخت نگیر تو میتونی خانوم توت فرنگی میتونی

من می تونم می تونم... هی دارم تکرار می کنم که ملکه ی ذهنم بشه

خانومی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 18:34 http://khanoomivaaghayehamsar.persianblog.ir/

خواهش میکنم عزیزم امیدوارم که مهمونیت عاااالی باشه و همه چی خوب پیش بره

مرسی دوستم

شکیبا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 18:44 http://sh44.blogsky.com

سلام
هر کاری اولش بنظر آدم سخت میاد ولی شروع کنی خودش جور میشه
وای ولی سفره افطار خیلی خوشگله بهتون خوش بگذره

سلام
ممنون شکیبا خانم جان... حالتون بهتره؟

آویشن دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 18:55 http://dittany.blogsky.com

خانوم توت فرنگی از همین الان خسته نباشین و چرا نگران؟امیدوارم مهمونیتون به خوبی و خوشی برگذار بشه.حیف که تهران نیستم وگرنه میومدم کمکتون میکردم

همینکه واسم اینهمه آرزوهای خوب خوب می کنین خیلییییی خوبه هرجا هم اگه هستی انرژیت بدجوری میرسه آویشن جان

باران دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 19:13 http://baranoali.blogsky.com

سلام عزیزم
یه پیشنهاد دارم. به مامان عزیزت زنگ بزن و بگو ماماااااااان ببخشید که گفتم خودم تنهایی کارها رو میکنم
خوب ببخشید گفتن رو برای این روزها گذاشتن دیگه

شوخی کردم خانومی. من مطمئنم که مهمونیت خیلی هم خوب خواهد بود

آره اونم هست اما دیگه باید رو پای خودم بایستم(آیکون توت فرنگی مستقل)
ممنون منم امیدوارم که خوب باشه...

خانم آبی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 19:18 http://mrsblue.blogsky.com

به به.. چه کار خوبی کردی.. منم جوگیر جمعه افطاری دادم.. اتفاقا همه چیز هم عالی و خوب شد.. استرس نداشته باش دیگه.. برنامه ریزی کن و آروم کارهات رو انجام بده.. چی میخوای بپزی؟

چشب خانم آبی.... پلو با گوشت، سوپ شیر، رولت مرغ، یه کوچولو قرمه سبزی(واسه سینه سوخته های قرمه سبزی مجبورم درس کنم) واسه سالاد هم تا این لحظه که دارم جواب کامنت میدم تصمیم نگرفتم
بنظرم غذاهای افطار باید یه کوچولو سنتی باشه البته فقط نظر منه هااااا
شما چطور برگزار کردید مهمونی رو؟

آوا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 19:46 http://ava-life.blogsky.com

برای گرفتن بوی زخم گوشت اولش پیاز بنداز تو ابش بعدم با زعفرون بهش عطر بده البته بعلاوه مابقی چاشنی ها که باب سلیقته

ممنون آوا جون

سپیده مامان درسا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 23:33

خانوم کدبانو شکسته نفسی میکنی شما ماشالله همه چی رو به بهترین شکل انجام میدی
اما در کل منم خیلی استرس دارم وقتی مهمونی میخوام بدم حتی خانواده ی نزدیک خودمون باشن
از بس که میخوایم همه چی خوب و عالی باشه این جوری میشیم خانوم توت فرنگی جون
انشالله که موفق باشی ، راستی برامون عکس بگیری از هنرهای خوشگلت

ممنون عزیزم اما زیادی لطف داری بهم

شما که کلیییی باسلیقه هستی تو زمینه ی مهمونداری سپیده جون استرس واسه چی

موژان سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 01:01 http://zendegyema.persianblog.ir/

به قول دوستان از این شکسته نفسیت پیداست که مهمونات بدون انگشت به خونشون رجعت میکنن کدبانوگری از هر کلمه ت میریزه

بدون انگشت؟ فکر نکنما شاید بدون معده یا با یه معده ی آسیب دیده برن

رویا سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 06:26 http://khoshbakhti1393.blogsky.com

خدا قوت عزیزم...

مرسی خانمی

وحید53 سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 08:11 http://razanipoem.persianblog.ir

موقعیت استرس زا زیاده مهم اینه که چطور بتونی ازش بگذری

خانم آّبی سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 10:00 http://mrsblue.blogsky.com

به به.. چقدر لذیذ.. اتفاقا منم مجبور شدم قرمه سبزی درست کنم به خاطر خواهرزاده ام! چقدر سفره مون شبیه همه.. فکرکنم ذائقه مون عین هم باشه.. من شله زرد هم گذاشتم.. رولت مرغ هم نداشتم.. مرغ و آلو سیاه سرخ کردم.. خوش بگذره توت فرنگی جون

شله زرد شاید مامانم واسم درست کنه بیاره
چه تفاهمی

دخترآریایی سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 10:40 http://khalehrizeh.blogsky.com/

افطاری دادن خیلی میچسبه
ما که خیلی کم پیش اومده بتونیم افطاری بدیم
نامرد ها هرکی رو دعوت کنیم نمیاد

سلام خوش اومدی... عههه چرا نمیان!

سمانه سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 10:54 http://www.soltan-india.loxblog.com

سلام.خوبی؟خوشحال میشم به وب منم سربزنی واگه بلدی بهم بگوچجوری میشه نظردهی وب وبالابرد؟ بااین اینترنت ایران روش کامنت گذاری تووبای دیگه کاراحمقانست چون فقط حجمت تموم میشه من بازدیدوبم بالاست ولی متاسفانه نظردهی یکدونم ندارم.منتظرم بیالطفا. اسمتون چیه؟

سلام
من جواب سوالاتت رو نمی دونم آخه کاری تو این زمینه ها انجام ندادم

شیرین سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 11:28 http://rozegar-khosh.blogsky.com

منم تو اکثر مهمنی ها خانواده خودم و خانواده همسرم رو با هم دعوت میکنم . خیلی کار خوبیه . سخت نگیر . مطمئن باش مادرت چون مادره زودتر میاد تا بهت کمک کنه . از طرفی چون به توانایی خودت اطمینان داشتی اینکار رو کردی پس موفق میشی

مادرم که می دونم میاد....
البته مهمونی افتاد واسه فردامنم کارامو انجام دادم و دیگه استرسم خیلی کمه

آنا سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 12:28 http://aamiin.blogsky.com/

الهی بگردم چقدر نگرانی ... دختر قشنگم، الان می خوای چی درست کنی؟ فهرست غذاهات را آماده داری؟

بله
من خیلی از کارهام رو واسه امروز انجام داده بودم . چون مهمونی یک روز عقب افتاد منم خیلی خوب شد واسم

آنا حالت خوبه؟ پستت رو خوندم ناراحت شدم

نازمهر سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 12:54 http://zendegykhusosy.blog.ir/

وای استرس نداره که چندتا غذا درست کن به همسرتونم سفارس یه آش یا حلیم چیزی بگیرن واسه افطار.

سلام کجا بودی نبودی؟
چشب چشب

آنا چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:37 http://aamiin.blogsky.com/

چطور شد مهمونی؟ همه چیز خوب پیش رفت؟ نگرانت بودم.

سلام پریروز قرار شد امروز باشه اما دوباره پرواز پدر شوهر برگشت سرجاش وهمون دیروز برگزار شد! مردم از خستگی

الهه چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 15:12 http://erezaei.persianblog.ir/

توت فرنگی مستق...چه کلاسی داره این لقب..خوشمان آمد

کلاس داره؟ آخ جون الان من یه توت فرنگی باکلاسم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.