مجازی های حقیقی من

سلام

خیلی بی حال و دمق هستم. طوریکه حتی کامنت ها را نا نداشتم تایید کنم. یک لحظه آمدم سر بزنم  دیدم آنا و نیلوفر و خانمی نگرانم شده اند.  اینجا خیلی خوب است که حتی قبل از اینکه مادرم  یا دوست صمیمی ام یا همسرم بفهمند چه مرگم است شماها می فهمید... خیلی دوستتان دارم  

این را می خواستم با لحن عامیانه بگم اما دست خودم نیست وقتی دستم روی کیبورد می رود خودش اینطوری تایپ می کند انگار که لحنم عصا قورت داده باشد!

یک دوستی  از من یک خواهشی کرد

داستان زندگی اش را برایم ایمیل کرده که بگذارم اینجا تا شما بخوانید دلیلش هم می گفت نمی داند چیست! فقط می خواهد راز سر به مهرش را عده ای بخوانند و راهنماییش کنند. اسمش "مریم" است. حالا من هم بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم قصه اش را توی یک پست رمز دار بگذارم منتها چون نمی دانم کدام هایتان دوست دارید بخوانید. قرار بر این باشد که هرکس رمز پست بعدی را خواست اینجا کامنت بگذارد. خاموش و روشن بودنتان هم مهم نیست رمز به همه تعلق می گیرد.

نظرات 99 + ارسال نظر
ایران دخت چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 15:20 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

توت فرنگی جان رمزش را برای من هم بفرست

ایران دخت چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 15:22 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

توت فرنگی جان بفرست دیگه منتظرم.

فرستادم عزیزم

سهیلا چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 15:42 http://rooz-2020.blogsky.com/


متوجه شدی که توتی جونم؟یا شفاف بگم؟

فرستادم سهیلا جان

زهره چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 15:58 http://a3moone7om.blogsky.com

اول از حال خودت بگو بعدش بیزحمت رمز بفرست برام

فرستادم زهره

مریم چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 16:46

توت فرنگی جان،ممنون میشم رمز رو بفرستی،راستی من تصور می کنم که تو سفید وبور و خیلی هم مهربونی،درسته؟؟؟؟؟

سلام عزیزم
ایمیل میکنم واست مریم جان
پوستم سفیده اما بور نیستم خرمایی ام ... مهربون هم نمی دونم واقعن! لطف داری بهم دوستم

زهره چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:02

من با نظرت موافقم ؛ خیانت محضه
باید تصمیمشو بگیره با کی میخاد باشه

قصه اش ادامه داره انگار اما می گفت تا اینجاش رو نوشتم
اما کلیتش همینه الان ازدواج کرده اینا اتفاقای دوران نامزدیشه
اما خب بازم یه ردپایی از اون پسر تو زندگیش هست
نمی دونم من که همیشه قفل می کنم تو این ماجراها
نمی دونم حق با کیه

مستر نیما چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:02 http://saheleafkar.blog.ir/

سلام
رمز بی زحمت

سلام
فرستادم واستون

سپیده مامان درسا چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:11

قربونت بشم نبینم ناراحت باشی دوست خوبم
منم رمز میخوام لطفا

خدا نکنه
چشم الان می فرستم

سیمای چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:15

منم میخوام

فرستادم گلم

ندا چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:15 http://dedaee.blogfa.com

منم رمز لوفن

سلام
فرستادم عزیزم

ایران دخت چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:16 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

نمی دونم چی بگم آخه چرا این دختر این کار رو کرد باید از همون اول به نامزدش می گفت و شماره اون یارو رو پاک می کرد
نباید می رفت حالا هم دیر نشده توت فرنگی به مریم بگو اون یارو رو فراموش کن یا برو پیش مشاور برای اینکه حرف های اون قابل اعتماد تره از حرف های ماها حتما برو که ضرر نمیکنی

چون خودش اینجارو می خونه خیلی نمی خوام در موردش قضاوت کنم بیشتر دوست دارم خودش بخونه

رویا چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:24

سلام عزیزدلم نبینم که ناراحت باشی خانم.ان شاالله همه چیز خوب پیش بره.منم بدم نمیاد رمز داشته باشم

سلام رویا....ممنون گلم
فرستادم

اعظم سادات چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 17:59 http://as-m.blogsky.com

سلام خانمی
می تونم منم رمز رو داشته باشم
ممنون

سلام عزیزم... فرستادم

من چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 18:04

سلام، منم رمزلطفاً

سلام
ایمیل کردم واستون

نیلوفرجون چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 18:18 http://talkhoshirin2020.blog.ir

من

فرستادم نیلوفر

نیلوفرجون چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 18:21 http://talkhoshirin2020.blog.ir

الهی توت فرنگیه ما حالش بده

هعی... نیلوفر گریه نکن خوشملم (:

دندون چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 18:25

منم رمز میخواهم توت فرنگی مربا....

چشم دندونی

عسل چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 18:46 http://withgod.persianblog.ir/

سلام خانم توت فرنگی میشه منم رمز داشته باشم ؟:)

سلام عسل جان... چرا نمیشه عزیزم
فرستادم

Ella چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 19:13 http://oceanic.blogsky.com

رمزو به منم بده عزیزم.
حالا خودت چرا خوب نیستی؟

فرستادم الا جان
دو روزه خیلی عصبی و بهونه گیر شدم
و خیلی بی حال

نیلوفرجون چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 19:27 http://talkhoshirin2020.blog.ir

یعنی چی آخه؟ دو نفر رو اسیر خودش کرده که چی بشه؟ اگه اولی رو دوست داشت پس چرا ولش کرده بود?؟ بالاخره باید یه تصمیمی بگیره،اگه از الان به نامزدش بگه خیلی بهتره،حداقل یه کار خوب در حقش بکن.

الان نامزدش نیست ازدواج کرده اینا واسه سه سال پیشه
من نمی دونم چی بگم نیلوفر... می دونی جاش نیستم
اما خب شاید بقیه اش رو هم بذارم این تا نامزدیشه

Mahsa چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 19:42 http://Mahsamd2003@yahoo.com

سلام عزیزم،من خواننده خاموشم،میشه به منم رمز بدی لطفا

سلام عزیزم
ایمیل می کنم واستون

باران چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 20:31 http://baranoali.blogsky.com

سلام عزیز دلم
نبینم بی حال باشی دوست مهربونم. مواظب خودت باش
عزیزم رمز رو به من هم بده لطفا

سلام بارانی خوبی دوستم؟
چشم تو هم همینطور عزیزم
فرستادم واست

باران چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 21:30

مرسی برای رمز عزیزدلم
خوندم گلم
به این فکر میکنم که کار مریم خانوم که مربوط میشه به احساسش درسته یا نه؟ ( منظورم اینه که هنوز با اون غریبه در ارتباطه)
چیزی که مسلمه کار ایشون در مقابل همسرش اصلا منصفانه نیست

آره
همسرش آدم سفیده ی قصه است هیچ جوری نمی تونی بد تصورش کنی
اما خب.... نمی دونم

زهره چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 22:00 http://a3moone7om.blogsky.com

فک میکنم برخلاف چیزی که گفته نمیخاسته با کسی باشه ولی نیاز داشته و همین نیازشم باعث شده به غریبه اجازه بده وارد زندگیش بشه
این وسط از نظر عاطفی هم غریبه هم همسرش محق هستند ولی از نظر شرع و عرف همسرش محق هست و یا موقع خواستگاری همه چیز را بهش میگفت یا وقتی بله رو گفت نباید با غریبه تماس برقرار میکرد
الانم بهترین کار قطع ارتباط با آقای غریبه اس .

چی بگم
خودش می خونه و انشالا بهترین تصمیم رو بگیره

خانم آبی چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 22:27 http://mrsblue.blogsky.com

چی شدی خانوم توت فرنگی جانم؟ چرا انقدر پیاده روی کردی؟ خوب باشی الهی
منم دوست دارم بخونم

عههه تو وب پریا نظرمو خوندی؟
من حالم خوب نباشه میزنم به راه رفتن ناتمام(:
الان می فرستم واست بلوی من

هانیه چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 22:43 http://www.hanihmdd.blogfa.com

سلام خانومی میشه من هم رمز رو داشته باشم؟
خواننده خاموشتون هستم

سلام عزیزم
چرا نمیشه الان می فرستم واستون

آفرین چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 22:56 http://mylivesky.blogsky.com/


تابلوئه که رمز میخوام

فرستادم

مهناز چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 23:54 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم.چرا بی حال و حوصله ای؟!مثل همیشه خندون و پر انرژی و قوی باش و فقط چشمت به اون گل رزه باشه!
در مورد زندگی مریم خانمم,اگه دوس داشتی,رمزشو بهم بده تا بخونمش.مرسی,عزیزم

آره مهناز جون گل رزه خیلی خوبه مدام باید یادش باشیم (:
چشم می فرستم واست عزیزم

جیگرطلا چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 23:56 http://shakhenabateman.blogsky.com

رمز میخوام

چشم

هانیه چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 23:58 http://www.hanihmdd.blogfa.com

توت فرنگی جون ممنون باب رمز
نمیتونم درباره این خانوم نظری بدم واقعا درک شرایطشون واسم سخته ترجیح میدم سکوت کنم

خواهش می کنم عزیزم

موژان پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 01:03 http://zendegyema.persianblog.ir/

توت فرنگی جون چی شده عزیزم ؟ حالت چرا گرفته است ؟ هی میاومدم میدیدم نظرا رو تایید نکردی میگفتم شاید سیستم مشکل داره عقلم نمیرسید که شاید حال خودت خوب نباشه
راستی رمز رو هم برام بفرست لطفا

خوبی موژانی؟
عقلم نمی رسید چیه دوستی!
خب زمان زیادی نبود که شما دوستا منو زیادی دارید لوس می کنید
فرستادم رمز رو واست

اتشی برنگ آسمان پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 01:30

منم؟!

فرستادم

انگار من خیلی از قافله عقب موندم,الان خوبی توت فرنگی جون?
رمزم بی زحمت بفرست

خوبم مریم بانوی عزیزم
فرستادم واستون

آوا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 03:40 http://ava-life.blogsky. com

بعد من چرا رمز ندارم هان؟

آخه نخواسته بودی که
فرستادم عزیزم

سپیده مامان درسا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 04:20

نمیدونم چی بگم فقط همسرش خیلی دوسش داره واقعا گناه داره خب
ان شالله خدا خودش کمکش کنه و پشت و پناهش باشه

انشالا سپیده...

اعظم سادات پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 05:22

سلام خانمی
ممنون بابت رمز بدجوری ذهنم درگیر شد یعنی بعداز این همه سال فراموشش نکرده
خیانت ذهنی از نظر من هم درست نیست
بالاخره ممکنه از نظر احساسی برای همسرش کم بزاره
موفق وشاد باشی

ممنون عزیزم
خودش اینارو می خونه دیگه... من زیاد حرف نزنم بهتره بنظرم

سارا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 08:06 http://perinparadais.blogsky.com/


منم رمزپلیز


فرستادم سارای مهربونم

هما پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 08:57

من وب ندارم به منم رمز می دی لطفا

سلام
فرستادم عزیزم

ح مثل ... پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 09:03 http://rozaneeh.blogsky.com/

عزیزم خوبی به منم رمز میدی؟

ممنون تو خوبی؟ این چه قیافه ایه حتمن گلم (:

مهربانو پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 09:24 http://www.7168.blogfa.com

میشه منم رمز؟؟؟
خودت چی شدی دختر؟؟؟؟چرا سرحال نیستی؟؟؟

چرا نمیشه دوستم
خوبم گلم مربوط به دو روز پیش بود (:

مه شب پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 09:30

اگه میشه من هم رمز رو داشته باشم لطفا

چشم

mariiana پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 09:41 http://mariiana.blogsky.com

سلام میشه من رمز داشته باشم

سلام بله میشه

شکیبا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 11:07 http://sh44.blogsky.com

سلام
رمز لطفا

سلام
فرستادم واستون

سمیرا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 11:49

سلام توت فرنگی جون
منم رمز می خوام لطفاً؟؟؟

سلام عزیزم
چشم ایمیل می کنم

زهرا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 11:50

سلام منم رمز میخوام لطفا

سلام
ایمیل می کنم واست عزیزم

نرگس پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 13:15

عزیزم خودت چطوری؟ چرا بیحالی عزیز؟ ایشالا همه چی وفق مراد میشه.
منم رمز لطفا.

سلام عزیزم... ممنون عزیزم خوبم الان
آدرس وب یا ایمیلت رو بذار واست می فرستم
نمی دونم کدوم نرگس هستی شما

زرین پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 14:15 http://http//:zarrinpur.blogsky.com

سلام توت فرنگی جون. منم رمز بده دیگه .کنجکاو شدم.

سلام عزیزم آنلاینم الان می فرستمم واستون

خانومی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 14:50 http://maaan.blog.ir/

سلاااااام .هنوزم حس میکنم که تو کسل و شاید ناراحت هستی .
بیا یه پست توت فرنگی ایِ خوشگل بزار که من مطمئن بشم حالت خوبه ...
منم رمز ، لطفا

ای جونم

خانومی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:09 http://maaan.blog.ir/

ممنونم توت فرنگی جون

فدای تو بشم

نیاز پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:27 http://MYDEARBOY.MIHANBLOG.COM

سلام عزیزم
همینکه به یادمی برام کلیه ناز بانو
منم رمز میخوام عزیزم
دیروز نتم قطع بود
برات یه هدیه دارم تو وبم بیا ببین

سلام نیاز جونم
تولدت بازم مبارکهههههه
هدیه رو که ما باید می دادیم بهت شرمنده می کنی؟
فرستادم رمز رو عزیزم

مهدیا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:29 http://mahdia.blogsky.com

سلام. من خاموش خواننده تان هستم .میشه لطف کنید رمز بدید

سلام
فرستادم واستون عزیزم

خانومی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:33 http://maaan.blog.ir/

توت فرنگی عزیزم منم نمیتونم قضاوت کنم درمورد این داستان ...
راست میگی خیانت خیانته . این جمله ای که گفتی رو باید با طلا نوشت ...
امیدوارم خدا همیشه حواسش به هممون باشه ...

میدونی خانومی نمی دونم چی بنویسم واقعن!
چندبار خوندم داستانش رو خیلی گنگ میشم به همه یه جورایی حق میدم به یکی بیشتر به یکی کمتر! اما بازم آخرش... خیانت
آمین

مهربانو پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:34 http://www.7168.blogfa.com

دلم برای همسرش گرفت...این عذابهایی ک کشیده خیلی سخت بوده نمیشه منکرش شد...ولی باز هم من همسرش رو تو این ماجرا مظلوم میدونم خیلی حقای طبیعی و عاطفی ازش گرفته شد بخاطر یه غریبه....حداقل الان که ازدواج کردی و باهم زیر یه سقفین بهش فک نکن.بخدا مردی که اینارو بفهمه حتی اگه کوهم باشه به آنی خرد میشه.نظر من اینه که فکرتو با کمک یه متخصص روانشناس روانکاو یا هرکی تو این زمینه شایسته تره پاک کن و از خدا کمک بخواه...هم زندگیت حیفه هم اینکه یه روزی حتی بخاطر فکرش هم باید در برابر خدا جوابگو باشی:)

مرسی مهربانو
می دونی مریم خودش رو مقصر می دونه اما نمی دونم چرا وقتی می خونمش بد نمی بینمش
خودم هم گیج شدم

یلدا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:44 http://yaldapaeez.blogsky.com/

سلام امیدوارم بهتر شده باشی.
من هم می تونم رمزو داشته باشم؟

سلام ممنون یلدا خانم جان
بله حتمن... فرستادم واستون

بآنو پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:54 http://colored-days.blog.ir/

من هم میتونم رمز داشته باشم؟ :)
بالای وبلاگم، گوشه سمت راست، بالای عکس پروفایل، قسمت "تماس با من" هست :)

سلام عزیزم
می فرستم واستون الان آنلاین هستم (:

نیلوفرجون پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 16:05 http://talkhoshirin2020.blog.ir

اگه کامنتای پست قبل رو تایید نمیکردی میومدم دهوا بیابنویس دلم گرفت خب

سلام نیلو
روم نمیشد تایید کنم بعد 3 روز
چی بنویسم خب؟

Ella پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 16:09 http://oceanic.blogsky.com

توت فرنگی f\vبیا یه کم از خودت و گلابی بنویس!

بذار یه خورده انرژی داشته باشم الا جونم حتمن می نویسم

مهناز پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 16:12 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

به نظرم مقصر اول و آخر همه اینها,همین خانمه.میتونست بدون علاقه تن به ازدواج نده,ولی وقتی نامزد کرد,چرا دوباره به اون آقا پیام داد؟به نظرم داره خودشو گول میزنه.پیام نداده بود تا فقط,به قول خودش خداحافظی که بدهکار بود بهش رو بگخ.میخواست که بازم باهاش حرف بزنه.به نظر من خیانت فکر و ذهن,به مراتب بدتر از خیانت جسمه!این خانم اگه میخواد زندگیش رو درست بنا کنه,باید اول وفاداری رو یاد بگیره و حتی تو خلوت خودش تو ذهنش هم به شوهرش وفادار بمونه.

ماهی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 16:16 http://nimehdovom.blogfa.com

رمز؟

چشم

زندگی من ازین به بعد پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 16:30 http://withgod.persianblog.ir/

خانم توت فرنگی قصد ندارید ادامه شو بذارید ؟
کاش میشد بخونیم باقی شو هم

نویسنده اش من نیستم مریم هست عسل من فقط یه خورده تو جمله بندی هاش دست بردم!
اگه واسم بفرسته میذارم...

مونا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 17:05 http://www.khepel-2008.blogfa.com

سلام
میشه به من هم رمز بدید لطفا؟

سلام
بله عزیزم... فرستادم واستون

ماهی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 17:13 http://nimehdovom.blogfa.com

نمیشه سرزنشش کرد. شاید اگه ما جای مریم بودیم بدتر رفتار میکردیم. فقط میتونم بگم خدا بهش رحم کنه و مهر این غریبه رو از دلش ببره. وگرنه جدای خطر برای زندگی و آبروش تا آخر عمر از زنده بودنش لذت نخواهد برد.

ممنون از نظرت ماهی

سمیرا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 18:21

باید هر رابطه ای را با غریبه قطع کنی مریم؛ اشتباه اولت این بود که اولین باری که زنگ زده بود جواب دادی اون اشتباهی نگرفته بود دنبال این بود که یکی رو پیدا کنه واسه حرف زدن و دوستی و رفاقت؛ این کارایی هم که انجام میده و نقش عاشقای کشته و مرده رو بازی می کنه همش بازیه؛ مطمئن باش. اشتباه دومت این بود که دوباره بهش بعد دوسال پیامک دادی و اشتباه بدتر از همه این ها این بوده که به دیدنش رفتی؛ بهترین کار که هم خودتو راحت کنی هم به داد همسرت برسی اینه که اون خطی رو که او ازت داره برای همیشه خاموش کنی و هیچوقت نه زنگی و نه پیامکی بهش نزنی؛ معلوم نیست اشتباهای دیگرت قابل جبران باشه. به فکر زندگیه خودت باش. من بیشتر احساس می کنم که اون غریبه بدجوری داره با احساساست بازی می کنه. بدجوووووووووووووور
توکل کن به خدا و همه ی گذشته رو زیر پات بذار. بهترین راه حلی که می تونی خودتو نجات بدی

مرسی از نظرت سمیرا جان
بنظرم تو این داستان توضیح زیادی از غریبه نداده
یه ایمیل واسه ادامه واسم فرستاده که تازه داستان رو گنگ تر هم می کنه!
نمی دونم بذارمش یا نه

شالیزار شادی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 18:53

سلام توت قشنگ و نازم
خدانکنه بیحال و دمق باشی خوشکلم. چون اصصصلن بهت نمی یاد این حرفا و این بی حالیها. عاشق اون لبخندتم که همیشه رو لبته...
قبل از اینکه بخوام قصه مریم رو بخونم،دلم میخواد قلم خودت رو بخونم. عاشقشم
رمز لازم

سلام شادی... چش چش خوبم دیگه
من چرا هروقت تو میای آنلاینم آخه؟ خیلی جالبه واسم
به قلم من نیست عزیز خوشگل مهربونم. مریم خودش نوشته دوستم

مهدیا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 19:57

سلام. عزیزم حتما ادامه اش رو بزار.می خوام بدونم اخر چی کار کرد رابطه اش رو ادامه داد یا نه؟

تا ببینیم چی پیش میاد گلم

شیخ سلما پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 21:27

از کامنت های رفقا پیداست عده ی کثیری مشتاق خوندن پست بعدیت هستن توت فرنگی جانم
والا عرض کنم خدمتت که:
میگن مازاد بر 40 مومن اگه دعا کنن واسه یکی، خدا اجابت میکنه.
از دوستان جانی به نیابت از توت فرنگی میخوام برای حل و فصل ماجرای مریم دعا کنید عزیزان.
ایشالله مسئله به خیر و خوشی فیصله پیدا کنه
.
.
.
نمیخوای رمز بدی؟
ای بابا!
حداقل یه بوس بده. خیلی خوش قلبی که واسه رفع مشکل دیگران پست میذاری.

سلام
نمی خوام با خوندنش ناراحت شی سلما فکر می کنم با روحیاتت سازگار نیست اما خب میام الان واست رمز میذارم عزیزم

شهلا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 21:27 http://rima1360.blogsky.com

سلام منم میتونم رمز داشته باشم منم چندروزه سرگرم پسرخواهرم دانیالم انگاردیررسیدم

فرستادم عزیزم
چی شده پسر خواهرتون شهلا جان؟

Matin پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 22:40

Man ham ramz mikham :)

می فرستم واستون

بآنو پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 22:49 http://colored-days.blog.ir/

ممنون بابت رمز :*
راستش کلی نوشتم، ولی بعدش حذف کردم. نمیدونم چرا! :)

بنظرم حذف نمی کردی بهتر بود
این قصه رو گذاشتم که با حرفاتون یه تلنگر بهش بزنید حالا در چه جهتی مهم نیست!
بدون اینکه چیزی بگید رد میشید ازش....

زهرا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 22:59

سلام گلم می
شه رمزو به منم بدی

سلام
بله میشه. الان میل می زنم واستون

بانوى کوچک پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 23:12 http://barayeman3.mihanblog.com

سلااام میشه لطفامنم رمزداشته باشم

سلام
می فرستم واست

متین جمعه 26 تیر 1394 ساعت 00:03

شرایط رو ادم تاثیر گذار ، من خودم تجاربی تو زندگیم دارم ، که خدا رو شکو می کنم ، که سالم در اومدم ، به نظرم خانوادت اشتباه کردن برای ازدواج ، سنت کم بود ، اینجوری که به نظر میاد ، خیلی دوست دارم بدونم شرایط زنگیت چطوره ؟ روابط با شوهرت ؟ ایا بچه داری ؟ اگه فکر می کنی زندگیت جای امید داره ، برو سراغ مشاور ، شاید درست نباشه اسم دکتر ببرم ، اما دکتر مجد رو توصیه می کنم ، اگه ولی با صحبت با مشاور به این نتیجه رسیدی این زندگی به جایی نمیرسه جدا شو ، من صلاح نمیدونم به همسرت بگی کلا، اگه مشاور هم بری توصیه اش همین ! در مورد او اقا هم نمیدونم رابطتون در چه حد ! که بخوام نظر بدم ! به این فکر نکن که خیانت عاطفی کردی ...، به این فکر کن از این به بعد دیگه اشتباه نکنی ، محکم تر باشی تو زندگیت ، ورزش کردن جز کارهایی که بهت ارامش میده، بهتر تصمیم بگیری

ایران دخت جمعه 26 تیر 1394 ساعت 00:10 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

توت فرنگی چت شده که همه حالتو می پرسن بگو ببینم حالت خوبه دختر.؟؟؟؟؟؟؟

شهلا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 01:36 http://rima1360.blogsky.com

بابت رمز ممنونم
یه چیز درگوشی بگم دانی روخ ت ن ه کردن منم رفتم کمک خواهرم که دست تنها نباشه .شکرخداالان حالش خوبه .
درمورد پست رمزدارهم واقعا باپارگراف اخر موافقم
ولی یه چیزی هم هست اکثرماها تجربه شبیه مریم روداریم .دوست داشتن های تفکیک شده یکی رو خیلی دوست داریم یکی رومعمولی ویکی رواصلا من مریم روسرزنش نمیکنم ولی ول اگه همسرشواصلا دوست نداره کاش راهشو جداکنه وباعث جریحه دارشدن غرورهمسرش نشه وخودشو بیشترازاین بافکر خیانت ذهنی ازارنده البته این نظر شخصی منه میتونه درست هم نباشه

شالیزار شادی جمعه 26 تیر 1394 ساعت 05:23

هر وقت که نه... اکثرا...
می دونی دلیلش چیه توت عزیزم؟ دلیلش اینه که من ارادت دارم و تازه دوست دارم تونم خیلی هااا...
مرسی بابت رمز گلم...

آوا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 05:50 http://ava-life.blogsky. com

اخرش نوشتی این برای قبلا هست، کاش ادامش و بذاری
خب اگر در همین حد باشه بهش بگو خیلی خودتو آزار نده، هیچکس کامل نیست، اگر چه اشتباه اما اشتباه زیاد برا آدما پیش میاد
معمولا کار دل دست خود آدم نیست و چیزیه که یهویی پیش میاد
البته ادامه ماجرا رو نمیدونم که تا کجا پیش رفتن اما تا این حد بیخودی خودشو آزار نده

دریا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 10:59

سلام
میشه به منم رمز بدید؟

اتشی برنگ اسمان جمعه 26 تیر 1394 ساعت 11:34

چون این روابط رو درک نمی کنم و بشدت مخالفش هستم نمی تونم نظری بدم

بآنو جمعه 26 تیر 1394 ساعت 12:16 http://colored-days.blog.ir/

اُه اُه :)
کامنت منم بی تاثیر نبود تو پست آخر.

خب خیانت، خیانت ِ. عملی و ذهنی فرقی نداره. من آدم خشک مذهبی نیستم، ولی از نظر من حتا وقتی مردی برای یک زن وبلاگ نویس کامنت میزاره، و یا برعکس زنی برای یک مرد وبلاگ نویس کامنت میزاره، این عمل رو هم خیانت میدونم!
کسی که به همسر خودش خیانت میکنه، مطمئنن به خودش هم خیانت میکنه!
درسته که مریم حق انتخاب نداشته. ولی میتونسته برای زندگی بهتر کنار کسی که دوسش داره، تلاش کنه! مریم زیادی همه چی رو پیچیده کرده، زیادی تو اون دوره زندگی رو سخت گرفته! و خب بزرگترین اشتباه زندگی شم وقتی بود که زن شرعی و قانونی کسی بود ولی با یک مرد غریبه صحبت کرد.
حالا به هر حال اون روزها گذشته، مریم حتا نباید به اون روزها فکر کنه! شاید مسخره بیاد از نظر خیلی ها، ولی به نظرم مریم میتونه همین حالا که شاید سالی یک بار هم از اون غریبه خبر میگیره، توبه کنه و کلن پرونده گذشته رو بریزه دور، و در حال زندگی کنه و گذشته رو برای همسرش جبران کنه. هیچوقت برای جبران و برای بهتر زندگی کردن دیر نیست.

شادی جمعه 26 تیر 1394 ساعت 15:26

ماجرای عجیبی بود تا نصفه های ماجرا حال شخصی من بود تقریبا. با این تفاوت که من عاشق غریبه شدم به شدت و همچنین وابسته به او.
من دارم دوران نقاهت این بیماری رو طی میکنم توت عزیزم. به دوست عزیزم مریم جان توصیه میکنم به هر وسیله که شده ،به هر طریق که ممکنه،به هر شیوه که امکانش هست باید دور غریبه رو خط بکشه و اونو از ذهن و فکر و دلش دربیاره. تماس گرفتن رو اکیدا بذاره کنار. اس ام اس نده بهش ،به هیچ عنوان. اگه شده شبها و روزها از بیخبریش گریه کنه. باور کن یه دوره ست بعد از یه مدت آروم میشه. به این فکر کن که غریبه و امثال غریبه هیچ کدوم مورد اعتماد نیستن اگه بود که میذاشت مریم دنبال خوشبختیش بره.
مریم جان خودت رو با یه کاری ورزشی برنامه ای چیزی سرگرم کن. هرطور شده از فکرش بیرون بیا. من چند ماه قبل برا همین مورد رفتم روانپزشک. خدا شاهده عین همین رو بهم گفت که باید با خودم رو است باشم و اونو از زندگیم بیرون بیارم اگه اینکارو نکنم بعد یکی دوسال دیگه اثرات منفی اش تو زندگیم خودنمایی میکنه که بارزترینش افسردگی شدید خواهد بود. الان هم یه جورایی افسرده بودم ولی باورکن یه مدتیه حالم خوبه. خیلی خوبه.
برات آرزوی خوشبختی و سعادت دارم.

آنا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 16:40 http://aamiin.blogsky.com

چرا دمغ بودی دخترکم؟ الان بهتری؟
خوب من می تونم رمز را داشته باشم؟

خوبم آنا جون من.... اصن نخوای هم باید داشته باشی

shirin جمعه 26 تیر 1394 ساعت 16:45 http://rozegar-khosh.blogfa.com

سلام توتی جون . خوب و خوشی ؟ رمز رو برام ارسال میکنی

سلام... چه عجب از این طرفا
منم خوبم عزیزم.... چشم الان میذارم

talkh شنبه 27 تیر 1394 ساعت 02:57 http://www.talkh73.blog.ir

سلام ...
من خواننده خاموش بودم
این پستتون رو ندیده بودم و فکر میکردم رمز نمیدید
دوست دارم این داستان زندگی رو بخونم اگه ممکنه

سلام
می فرستم واستون

انه شنبه 27 تیر 1394 ساعت 10:02 http://asheghanebato.blogs.com

سلام میشه منم رمزو داشته باشم؟

سلام
آدرستون درست نیست انگار

انه یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 10:15 http://asheghanebato.blogfa.com

اوه اره بد نوشتم شرمنده
asheghanebato.blogfa .com

فرستادم واستون

نرگس یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 13:57

مگه چند تا نرگس داریم؟!!! ای بابا!
من نرگس بارانم عزیز

دو تا داریم
فرستادم عزیزم... چرا عصبانی میشی

زینب بانو یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 18:14 http://mahezendegim.blogsky.com

راستش خیلی برام عجیبه که ندیده انقدر عاشق کسی شده باشه اما خب با دداشتن همچین همسر خوبی براحتی میشد فراموشش کرد اگه خودش میخواست...

farimah سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 10:29

خوشحال میشم اگه منم بتونم این مطلب رو بخونم

سلام
ایمیل می کنم واستون

سارا،آغاز راهی دیگر سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 19:32

سلام... اولین باره اینجا اومدم...ممنون میشم بمنم رمز بدین.... سپاس

سلام
خوش اومدی
آدرس وب یا ایمیل نذاشتی آخه
برگشتی آدرس بذار میام رمز میذارم واست

بانو(: جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 12:03 http://25333.blogfa.com

سلام
جایی میخوندم ک 90 درصد علاقه آدم ها ب افراد یا هر چیز دیگه ای زاییده تصوریه ک خودشون از اون شخص ساختن،مریم تو دو سال با کسی بودی ک تو شرایطی بوده ک خیلی راحت میتونسته نشون بده ک داره درکت میکنه،تو شرایط روابطرمجازی آدمها خیلی کم باهم دچار اختلاف و تضاد میشن،خیلی راحت میتونن نشون بدن ک دارن همو درک میکنن،در حالی ک همین افراد اگه بصورت واقعی کنار هم باشن شاید کلی اختلاف و تضاد و نارحتی براشون پیش بیاد،تو دوسال یک رابطه عالی رو با این غریبه تجربه کردی،اون کنارت بوده و بدون هیچ ناسازگاری تنهاییات رو پر کرده،اینکه بهش وابسته شدی طبیعیه،بعد هم بخاطر اجبار اشتباهی ک تو ازدواجت گرفتارش شدی نتونستی ب همسرت نزدیک بشی،آدمها ناخودآگاه چیزی رو ک بهش مجبور بشن پس میزنن
حالا بیا از یک زاویه جدید ب زندگیت نگاه کن،ب این فکر کن ک صادقانه چقدر از خوبیهای اون غریبه صرفا زاییده تصورات خودت از شخص ایده آلته
بیا فک کنیم ک ب ازدواج با همسرت مجبور نشده بودی،آیا تو شرایط عادی این شخص با این همه خوبی رو خودت برای زندگیت انتخاب نمیکردی?
خودت رو برای چیزی ک گذشته سرزنش نکن،ب خودت یک فضا بده برای فکر کردن با آرامش،کمی از همه دور شو،یادت باشه تو زندگی هیچ اجباری وجود نداره،از همه یک مدت دور شو و با آرامش فکر کن ب زندگیت ببین واقعا بودن با غریبه خواسته قلبیته?ب این فک کن ک اگه غریبه انقد برات مهم بود هیچوقت بخاطر درس ترکش نمیکردی،ب زندگیت فکر کن
ب نظر من تو برای رها شدن از این همه تشویش فقط نیاز ب کمی آرامش و فکر داری
موفق باشی

نارسی یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 08:41 http://dokhtarebaharii.persianblog.ir/

من هم رمز لطفا

چشم

دخترک یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 14:51 http://firstlast7.blogfa.com/

من نمیخوام بگم اگه من جای مریم بودم چه کاری رو انجام میدادم به هرحال شاید حتی ماها توی اون شرایط تصمیمات اشتباه تری میگرفتیم شاید حتی بیشتر از ایشون توی باتلاق فرو میرفتیم اما این چیزی که به نظر میاد اگه این مریم خانوم حتی مجرد بود این غریبه شاید حتی خاستگاریشم نمیرفت(گفتم شاید) منظورم اینه دورادور خیلی راحت میشه کسی رو دوست داشت یا وانمود به دوست داشتن کرد. به زبون خیلی راحت میشه گفت کسی رو میخوام یا از این چیزا، عمل کردن و اثباتش خیلی قضیه فرق میکنه.
جالبه مریم تونسته واسه درس خوندن و آیندش اونو بزاره کنار و قیدشو بزنه اما الان که همسر داره که مهمتر از اونم هست واسش این فراموش کردن سخته؟!!!
اصلا نمیخوام بگم کی اشتباه کرده این وسط یا مثلا خانوادش سخت گرفتن که اینجور شد یا مریم یا خواستگارش ولی این حرفا که حاشیه سازی شده به نظر میاد خودشو میخواد گول بزنه و عذاب وجدانش رو کم کنه. یا مثلا گفته برای آخرین بار بهش زنگ زده خداحافظی کنه اینا همه گول زنکه یه آدمِ باهوشی که به قول خودش تا یه زمانی عشقه درس و این چیزا بوده خیلی واضح میدونه این کار یا دیدن چیزی رو ختم نمیکنه درواقع این آغازه چیزای دیگس نه پایان..
خیلی حرفای دیگه دارم بگم ولی خوب بسنده میکنم
انشالله که با کمک خودش و لطف خدا همه چیز به خیر و خوشی حل شده باشه.

sorkhikhanoom سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 01:27 http://www.sorkhikhanoom.blogfa.com

Salam. Emkan dare ke man ham ramze in post ro dashte basham. Hala ke baghie dastan ro khoundam doost daram az aval bedounam chejori be inja reside. Mamnoon

سلام فرستادم واستون

طلوع یکشنبه 11 مرداد 1394 ساعت 04:45 Http://tolusobh.blogsky.com

میشه منم رمز داشته باشم؟؟؟؟
لطفاااا!!!!

فرستادم واستون

پرتو سه‌شنبه 13 مرداد 1394 ساعت 03:11

میشه لطف کنید به منم رمز رو بدید

رمز 9339 هست
حوصله ندارم ایمیل کنم

شبنم چهارشنبه 14 مرداد 1394 ساعت 20:33 http://www.vaalsehastii.blogfa.com

سلام توت فرنگی جان
میشه رمز رو داشته باشم؟

سلام تو کامنت آخر گذاشتم رمز رو
نگاه کن

مریم چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 19:49

سلام توت فرنگی جان وبلاگ خیلی زیبایی داری شیفته نوشته هات شدم و از اول شروع به خوندنشون کردم.
آیا به من هم رمز تعلق میگیرد ؟

سلام عزیزم.ممنونم
فکر کنم دو سه تا پست رمزی بیشتر ندارم تو وبم
رمز هرکدوم رو خواستی کامنت بگذار

مریم پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 18:36

عزیزم ممنون که لطف میکنی و رمز رو بهم میدی .
پست وقتی توت فرنگی سفرنامه می نویسد و پست دلم واست تنگ میشه گلناز

رمز هردوشون 9339 هست
گلناز اسم گلم بود.اون پست فقط دوتا عکس داره چیز خاصی نیست

مریم شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 09:25

ممنون عزیزم بابت رمز

قابل شمارو نداشت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.