وقتی هیچی سرجاش نیست

من اهل لوس شدن نبوده م هیچ وقت.از اینکه کانون توجه باشم استقبال نکردم هیچ وقت. اخلاق بدی که دارم اینه که اگه حتی دارم از بدحالی می میرم هم اجازه نمی دم کسی بفهمه.  هرکس یه جوریه دیگه.خوشبختانه یا بدبختانه منم اینطوری ام. گاهی وقت ها خودم رو جنگ جوی متعصبی تصور می کنم که موقع مرگ شمشیرش رو می زنه زیر چونه اش تا ایستاده بمیره. حالا نه در اون حد اما خب تا یه اندازه ای هستم اینطوری.

این چندروزه دارم از استرس متلاشی میشم راستش، فکر کنم دلیل بالا آوردن های مداومم که از پریشب شروع شد هم  همین استرس مزخرفی که از زمانی که شنیدم یکی از فامیل های دور که باردار بود  و قلب جنینش تشکیل نشد و چند روز پیش ها کور.تاژ کرد،به جونم افتاده هست.الآن من پر از استرسم. پر از ترس. نمی دونم شاید کسی حالم رو درک نکنه اما من واقعا نگرانم. و بخاطر همون حس که اول پست گفتم به کسی حرفی نزدم.برای اینکه اطرافیانم ناراحت نشن و کسی نگران نشه.

بگذریم.دیشب ماهی می گفت دوستش وقتی باردار بوده و حالت تهوع داشته با بو کردن  خمیر دندون خوب می شده. من از اون موقع در به در دارم دنبال یه چیزی می گردم که بوش کنم و حالم خوب بشه.یا دست کم بهتر.در همین راستا هرچیزی که به نظرم بوی خوبی داشته باشه رو امتحان می کردم. مثلا ادوکلن داداشم که اصلا افاقه نکرد.مایع دستشویی.بوگیر با اسانس لیمو. وقتی کیک رو باز می کنم بینیم رو می گیرم سمتش و یکم از بوش خوشم میاد.اما وقتی گوشت و پیاز دارن سرخ میشن حس می کنم الآنه که من بمیرم. وقتی ادویه هم بهشون اضافه میشه که بدتر... به اوشون میگم بوی آهن زنگ زده میدی و اون چشم هاش غم انگیز میشه و من خودم می دونم که شاید یک بار بیشتر توی عمرم بوی آهن زنگ زده به مشامم نخورده باشه و حالا اینکه چطور تشخیص این بو رو دادم واسه خودم هم هنوز سواله. تازگی ها آدم ها رو نسبت به بویی که دارن طبقه بندی می کنم و خودم می دونم که این خیلی بده و من آدم مزخرفی شدم. از یه سری ها خوشم نمیاد. مثلا دلم می خواد وقتی خواهر شوهر بزرگه رو می بینم باهاش بگو مگو داشته باشم. نخندید. واقعا من  الآن اینطوری ام. هورمون ها فکر کنم دارن گرگم به هوا بازی می کنن و من مجبورم به سازهایی که می زنن برقصم. شاید هم عمو زنجیر باف.و همه ی این ها درون من اتفاق می افته  و کماکان وانمود به خوب بودن می کنم. 


+ادامه ی نظرات رو در اولین فرصت تایید می کنم.تأخیر به این دلیل هست  که دلم نمی خواد بدون جواب تایید بشن.

نظرات 67 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 11:58 http://mrs-delaram.blogsky.com/

استرس سراغت که میاد سعی کن قرآن بخونی.
مخصوصا سوره ی والعصر خیلی کمک می کنه. استرس برای مادر یه چیز طبیعیه. ولی خوب زیادش هم خوب نیست. گلاب رو هم امتحان کن. برای رفع استرس و آرامش.
حساسیت به گوشت و پیاز سرخ کرده رو تقریبا همه ی زنها تو اون دوران دارن. مامانم خیلی نسبت بهش حساس بوده و باقی زنهای فامیل.

گلاب رو از یکی دیگه هم شنیدم باید امتحانش کنم .
آره گوشت و پیاز انگار وجه مشترک همه است
من اینطوری نبودم با حساب آنالیز خودم نسبت به اوضاع استرس و فکرهای مخرب علت بیشتر این حالت تهوع هاست بنظرم. وگرنه حالم خوبه تا وقتی فکروخیال نکنم

نارسی یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 12:14

چه حال بدی داری توت جان... من هنوز تجربه اش نکردم ولی اینطور که تو گفتی باید خیلی سخت باشه... ایشالا که هر چی زودتر همه چی مثه اول بشه و از این دوران لذت ببری... به چیزای منفی فکر نکن اصلا...

می دونی نارسی من بیشتر نگرانم وگرنه باقی سختی ها غیر قابل تحمل نیست
ممنونم... چشم سعی می کنم

نیلوفرجون یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 12:16

آخی استرس نداشته باش،مثبت فک کن،من تا لحظه آخر امید داشتم که نینی برگرده خونش،با اینکه اصلا نمیخاستمش. مطمئن باش قلب نینی تشکیل میشه و صداشو هم میشنوی. قرارنیس همه یه جور بشن که. دوران حاملگی،هورمونا باهم کشتی میگیرن دیگه،آدموبه دردسرمیندازن

نیلوفر اما من خیلی دوسش دارم با اینکه شرایط اومدنش مثل واسه تو بود... راست میگی باید دست از منفی بافی بردارم
آخ گفتی این هورمون های.....

اتشی برنگ اسمان یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 12:49

عزیزم مامان توت فرنگی نگران نباش خانوم قلب نی نی شما تو هفته هفتم هشتم تشکیل میشه ان شالله
منم تا شش ماه فقط بالاااا میاوردم و هیچی ارومم نمی کرد .......

می دونم انقد مطلب از ش خوندم فکر کنم بتونم یه دفتر مشاوره ی نی نی دار شدن بزنم
وای شیش ماه... نههههه... واسه من بخاطر استرسه . باید سعی کنم استرس نداشته باشم

بانو سین یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 12:51 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

عزیزمممم اینها همش طبیعیه بالاخره هورمونهای ادم به هم میریزه عزیزمممم استرس هم نداشته باش که واسه عدس جووونم بده ... فکرهای بد هم ممنوع توت عزیز جاااان

چشم فکرهای بد ممنوع.. قول میدم

سپیده مامان درسا یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 13:31

من با بو کردن پوست پرتقال آروم میشدم
وای بوی پیاز داغ که اینقدر دوسش دارم اون زمان رو اعصابم بود
زمان بارداری خونه ی خودمون که بودم همسری طفلک میرفت رو تراس غذا درست میکرد ، خونه ی خانواده ی همسری میرفتم مادرشون بنده خدا تو حیاط غذا درست میکرد و من واقعا دست خودم نبود حالم از بوی غذا بد میشدمن از اول ماه دو شروع شد تا آخر ماه چهار و واقعا شانس آوردم که همه ی نه ما ویار نداشتم ان شالله تو هم چند ماه بیشتر نباشه وای من از بوی حموم هم بدم میومد

چقدر اذیت شدی پس سپیده...
اعتراف می کنم مادر بودن خیلی سخته خیلییی
اما خب شیرینم هست... من که اول راهم هنوز. دعا کن واسم

مریم بانو یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 13:33 http://www.rozhan313.blogsky.com

توت جان استرس بدترین سم برای بچه اته... اگر بدونی با استرس چه آسیبی به خودت و بچت وارد میکنی... اولا که تو نشستی عزای قبل از مرگ گرفتی ؟! این چ کاریه اخه دختر! خدا یه لطفی بهت کرده یه موجود دوست داشتنی رو تو وجودت گذاشته و تو وظیفه داری ازش نگه داری کنی... باید مراقب خودت باشی ، حالت خوب باشه تا حال نینی هم خوب باشه... نه اینکه با این افکار منفی خودت و نینی رو آزار بدی...
استاد ما میگفت حالت تهوع تا سه ماهگی بر طرف میشه و بعد از سه ماهگی حالت تهوع نداریم مگه اینکه منشا روانی و تمارض داشته باشه... تحمل کن بعد سه ماه راحت میشی... این بو هم روش خوبیه.. اگر یه عطر یا یه بوی خوب پیدا کنی خوبه... از میوه ها هم کمک بگیر... مثلا بوی پرتقال ، خیار ، الانم فصل به ، به هم خوشبوئه...

دقیقا مریم من مرثیه ی قبل از عزا دارم اجرا می کنم! می دونم کارم اشتباهه محض هست اما باور کن تا اندازه ی زیادیش دست خودم نیست!!
اما قول دادم به خودم که زیاد فکر نکنم.
ممنونم عزیزم

مهندس جان یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 14:15 http://mohandesjan.blogsky.com


آدمای وبلاگی چه بویی میدن؟ بوئه خوبه یا بد؟
ایشالا نی نیتون سالمه

اوممم.... دوستای وبلاگی بوی سیب میدن (:
انشالا

رویا یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 14:24 http://khoshbakhti

عزیزم مواظب خودت باش
نگران نباش توکل کن به خدا گلم خدا حافظ خودتو نی نی ه

چشم....توکلم که همیشه به خودشه رویا

شکیبا یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 15:17 http://sh44.blogsky.com

سلام
جونم برات بگه به این میگن ویار و خیلی از خانومها دچارش میشن یکی کمتر و یکی بیشتر حتی بعضی ها از همسرشون هم بدشون میاد
یه کمی با دراو و امپول خوب میشه چاره ای نیست باید باهاش مدارا کنی و از بوهایی که بدت میاد فاصله بگیری بقیه هم درک میکنن کسی ازت ناراحت نمیشه در مورد تشکیل نشدن قلب جنین و یا حتی پوچ بودن بعضی از جنینها وقتی بیمارستان بستری بودم شنیدم خب اینام واقعتیهایی که هست ولی دلیل نداره برای تو پیش بیاد مثل هزاران بیماری جور و واجور دیگه خیلی بهش فکر نکن هر چی خدا بخواد خیره به چیزای خوب فکر کن اینکه اسمشو چی بزاری چه لباسایی براش بگیری چطوری بهتره تربیتش کنی و ...........

سلام
رفتم دکتر ویتامین ب و مولتی هم استفاده می کنم اما از نظر خودم دلیلش استرس هست وقت هایی که استرس می گیرم شدت می گیره آخه. البته امروز بهترم اما در عوض یه سری علایم سرما خوردگی اومده سراغم... عجبا!!
از دیروز بازم دارم به چیزهای خوب خوب فکر می کنم (:
ممنون از همراهی تون

مهناز یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 15:25 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

منم تو تمام مدت بارداریم همین استرسها رو داشتم.نکنه قلبش تشکیل نشه....نکنه مغزش مشکل باشه....نکنه معلولیت داشته باشه....نکنه نتونه حرف بزنه...........
خلاصه همه اش با همین استرسها درگیر بودم،ولی خداروشکر بچه ام سالم و سرحال دنیا اومد.الان زن داداشمم همین استرسها رو داره.
پس نگران نباش عزیزم،این فکر و خیالها و دلشوره ها طبیعیه.ایشالله یه توت فرنگی کوچولویه سالم و خوشگل به دنیا میاری.
ویارت هم بعده سه ماه خوب میشه....

پس اکثرا اینطوری بودن. کم و زیادش تفاوت داره اما انگار تجربه اش کردن تا حدی همه
انشالا همینطوره. نی نی زن داداشت هم امیدوارم سلامت بیاد زوده زود

فرزانه یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 16:49 http://www.farzaaane.blogfa.com

سلام عزیزم
چند وقتیه خواننده خاموشت شدم
خواستم واسه این پستت نظر بذارم
عزیزم من دو بار سابقه حاملگی پوچ رو داشتم و استرست رو بیشتر از هر کس دیگه ای درک میکنم
این فکرا رو از خودت دور کن چون استرس روی رشد جنین اثر بد داره
و اینکه اصلا نگران ویارت نباش چون یه نشونه خوب از رشد جنین هست
امیدوارم 7_8 ماه دیگه نتیجه فداکاریتو ببینی

سلام فرزانه جان
عزیزم.... انشالا به زودی یه اتفاق خوب واست می افته و بارداری موفقی رو تجربه می کنی. البته امیدوارم اینا واسه گذشته باشه و الآن نی نی داشته باشی
می دونی استرس دست خودم نیست وقتی هم میاد سراغم خودم رو سرزنش می کنم که نکنه تاثیر بد بذاره رو روند رشدش.... خلاصه اصن یه اوضاعی درست کردم واسه خودم که نگو
البته از دیروز خیلی بهترم

mahee یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 17:21

همون خدایی که اون فرشته رو بدون خواستن تو توی دلت گذاشته، همون محافظشه! شعار نمیخوام بدم ولی بسپرش به خدا.وقتی از ته دلت و با ایمان این کارو بکنی،دیگه نگران نمیشی.و حواست باشه هر استرسی روی اون بره تاثیر میذاره.
همه این حرفات درباره بوها کاملن طبیعیه.هیچ کس ازت دلگیر نمیشه و تدی وجودت هم موندگار نمیشن.به خودت حق بده یه ذره..ریحانه بهشتی رو که گفتم گرفتی؟ حتا اگر هم اهل معنویاتی مثل قران خوندن نیستی، به خاطر بچه ات توی این 9 ماه انجام بده و البته به خاطر خودت! ارومت میکنه خوندش..مواظبت کن از خودتون

ماهی زیاد قرآن می خونم واسش

مبی یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 18:31

حالا از مامان و خانومای تجربه دار یه مشورت بگیر توت خانوم. جنگجویی باش که گاهی مشاور هم لازم داره
مراقب خودت باش

خب این دوست هایی که کامنت میذارن همه تجربه اند دیگه (:
چشم خانم

زهرای سعید یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 19:11 http://love-h-somuch.blogfa.com

ای جااااااااااان واسه نی نی عق زدنشم عششششقه
یادش بخیر مامانم که باردار بود کسی جرات نداشت طرفش بره .
به همه میگفت بو میدین از همه ی بوها هم بدش میومد .شامپو صابون عطر آدامس و....

طفلکی خیلی اذیت شد

آخی طفلی... قبلا اگه کسی می گفت زیاد درک نمی کردم الان اما کاملا حس می کنم (: حالا داداش دار شدی یا خواهر؟

فلق یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 19:28 http://konjed94.blogsky.com

همونطور که خودت حدس زدی استرس خیلی روی حالت تاثیرگذاره سعی کن کنترلش کنی عزیزم
و یه نصیحت دیگه بهت میکنم اونم این که سعی کن کمتر تو اینترنت دنبال مطالب اینجوری بگردی من روز اول دکترم اینو بهم گفت و ازم خواست هر سوالی دارم از خودش بپرسم متاسفانه حرفش رو گوش نکردم و مرتب تو این سایت و اون سایت بودم و ناخوداگاه مسایل ناخوشایند زیادی رو میخوندم که گاهی خیلی حالمو بد میکرد .
ویار خیلی بده میفهمم چی میگی ایشالله زودی تموم میشه

وای واقعا هم گشت زدن تو نت و اینکه بخوای جواب سوالات رو از نت پیدا کنی لااقل تو این زمینه عذاب دوره! بعضی سایت ها انقدر شلوغش می کنن که تو دل آدم خالی میشه... بهترم امروز

میلو یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 19:57

بد به دلت راه نده.. هیچیه هیچی نیس و هممممه چی خوب و اکی پیش میره :)

ممنونم میلو جان.. انشالا همینطور میشه که میگی

لیلی یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 21:26

سلام
دوست عزیز
توی این دوران هورمون ها فقط بالا بلندی بلدن
بیچاره میکنن ادم رو
من به شخصه فقط گریه میکردم تا اروم شم
بسیار روزهای سختیه
اما ناشتا نبودن خیلی مهمه
در ضمن از خشکبار وانجیر خشک غافل نشو معجزه میکنن

سلام عزیزم
اوه راست میگی بالا بلندی (:
آخی...
کم کم دارم می فهمم که اگه چیکار کنم حالم بهتر میشه. انگار هر یک روز کلی تجربه داره با خودش. تو این دو روز بهترم

شین یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 21:26 http://www.thelittletraveler.blogsky.com

خواهر من موقعی که حامله بود نه حالت تهوع داشت نه ویار. از این حیث خیلی خوشبخت بود. کلاً فکر می کنم25 در صد زنان اینجوری ان که حالت تهوع میگیرن.

خدا رحمت کنه سین رو... خودت خوبی؟
منم اولش خوب بودم. بنظرم دلیلش فکروخیال بود بیشتر. الانم که خب بهترم

جلبک خاتون یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 22:07 http://www.zendegiejolbakieman.blogsky.com

من بوی چی میدم ؟؟؟؟؟ :)))))
خاله خاله....اصن دلم میخواد هی بیام هی بوست کنم هی ببینم عق میزنی هی دوباره بوست کنم...
مهم اینه که خودت بوی نی نی میدی....هی خودتو بو کن :)))
پس فردا عمو اومد گفت زن منو کی خل و چل کرده من انکار میکنما؟
خاله جان بیییخیییال! بابا اون یک در هزار بوده...ایشالا نی نیه تو صحیح و سالم بدنیا میاد...
اینهمه ملت منتظرشن :)))
توکلت به خدا باشه تو هم جوونی هم سنت خیلی مناسبه هم خده رو شکر صحیح و سالمی...
بیخیال بابا...به اومدن و شیطونی هاش فک کن...
به اینکه سر دختر خاله ش ( ینی من ) بره فک کن :))))
اصن به من فک کن...
الکی هم خودتو لوس نکن برامون :)))

نااااز نکن....نازه تو دیگ خریدار نداره :))))
غلط کردم...نزن نزن...رفتم :)

تو بوی تینا میدی
ملت منظر نی نی ما هستن؟؟؟ نمی دونستم تینا (:
چشم چشم به تو فکر می کنم...
من کی لوس شدم خب

پریا یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 22:22 http://athletic-programmer.blogsky.com/

دکترت بهت ویتامین ب نداده؟
معمولا به خانم های باردار تو ماه های اول، امپول ویتامین های ب رو میدن.
ب ۶ حالت تهوع رو کم میکنه.

چرا پریا استفاده کردم. بیشتر عصبی بود تهوع ها
ممنونم (:

سپیده یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 23:34

سلام انشالا که نی نی تون به سلامت به دنیا میاد ، در مورد بو هم به شدت درکتون میکنم من از بوی خونمون بدم میومد فکر میکردم خونمون یه بویی میده و از همون بدم میومد در واقع توهم بود

ممنونم عزیزم
الان نی نی اومده یعنی؟

بانو(: یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 23:54

با همسرجان زیاد صحبت کن و ب این فک کن ک شاید نی نی بر عکس مامانش اهل خود لوس کردنه،پس بد نیست تو این مدت یکم از موضعه خودت کوتاه بیای((:
بعدشم وقتی نی نی این‌جوری داره شیطنت میکنه مطمئن باش حالش خوووووبه خوبه،الکی استرس نگیر(((:
آخرشم اینکه لزوماً قرار نیست ی چیز خوشبو حالتو خوب کنه،چون همونجوری ک مثلما همسرت بوی آهن زنگ زده نمیده شاید ی چیز معمولیم ی بوی خوب تو این موقعیت برات داشته باشه و حالتو خوب کنه(((:

زیااااااد صحبت می کنیم... اما به کسی نگفتم نگران تشکیل قلبم ):
انشالا همین طوریه بانو و سالمه
استدلال خوبی بود. آره باید چیزهای دیگه رو هم امتحان کنم. البته تو این دو روز بصورت معجزه آسایی بهترم
اگه سرما خوردگی رو فاکتور بگیرم البته (:

مبینا دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 06:09

ویار بارداری دقیقا سر چهار ماه نود درصدش از بین میره و این میزان اینقدر برات آرامش بخشه که دیگه ده درصد باقیش اذیتت نمیکنه ولی برای من تا دوران شیر دهی دخمل ادامه داشت، سبک بخور و از شکلاتای ریز ترش آبنباتی استفاده کن خیلی حال آدمو بهتر میکنه، ولی دروغ چرا من از ویار میمردم ولی سرم نمیزدم ساعتها رو زمین ولو میشدم پامم رو تخت تا فشار بالا بیاد، چهار ماه اول وزن کم کردم و پوست رو استخون شدم البته همه اینجوری نیستن، نگران نباش . در مورد قلب نی نی اینام استرس هاییکه همه مامانا دارن ، به خدا توکل کن در جاهای خوش آب و هوا سرکن و تغذیتم خیلی رعایت کن مطمئن باش عزیزم اینا خیلی در سلامت جنین دخیله، حتما حتما دوران بارداریتو به سلامت میگذرونی و نی نی نازت رو به آغوش میکشی تمام مواردی که ذکر کردی طبیعیه اصلا نگران نباش، روزی یه آیت الکرسی فوت کن به نی نی خدا نگه دارشه

ای وای چقدر طولانی بوده ها ویار شما!
چرا سرم نمی زدی؟
چشم. چشم
اما در مورد جای خوش آب و هوا مطمئن نیستم. تهرانه دیگه پر دود.... توکل به خدا
ممنونم مبینا جان. دخترت رو از طرف من ببوس

ویولا دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 07:18 http://www.sadafy.persianblog.ir

سلام عزیزم
بنظر من تمام این نگرانی ها و هزاران فکروخیال که بسمتت هجوم میارن خیلی خیلی طبیعیه و منم این حال و روز رو داشتم، آخرش حس کردم یا از نگرانی می میرم! یا باید خودمو به دست خدا و سرنوشت بسپرم و این دومی خوب جواب داد!
راستی برای مورنینگ سیک نس! پرتقال و لیموی تازه رو امتحان کن، بوی تازگی و طراوتشون به احتمال زیاد جواب میده. خوب باشی مامان کوچولو

سلام ویو
آره اتفاقا منم مثل تو خودم رو سپردم دست خودش... مطمئنم برای منم جواب میده
شمام خوب باشی مامان ویو
چرا همه به من میگن مامان کوچولو

سهیلا دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 07:33 http://nanehadi.blogsky.com/

عزیزکم. اینا که تازه اول مادری کردنه. این روزا هم میگذره. البته به سختی ولی میگذره. انشاله که دورانش برات کوتاه باشه. دلشوره درباره سلامت بچه هم که خوراک همه مادراست. یادمه سر بچه اولم 5 ماهه بودم که رفتم فیلم دستفروش مخملباف. یه قسمتش آسایشگاه بچه های عقب مونده رو نشون میداد. کابوس شده بود برام فک کنم یه ماهی خواب میدیدم و جیغ میزدم.

آره اول راهه... یعنی کسی هم هست که استرس نداشته باشه؟
وای! چیکار کردید با خودتون...

ح مثل ... دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 08:46

این عوارض که من پیش خیلیا دیدم و باید این دوره رو بگذرونی . کار اطرافیان تحمل کردن و درک شرایط اینجوریه و نباید از زن باردار ناراحت بشن . انشالا سلامت باشی .

اونا که قطعا درک می کنن و ناراحت نمیشن اما خب من نخواستم استرس بی مورد بدم بهشون نگار
ممنونم

فری ما دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 09:03 http://godsblessing.blogsky.com/

توت فرنگی جان
تنها چیزی ک توی بارداری بسیار بسیار بده ، استرسه
سعی کن آرامش خودت رو حفظ کنی و اصلا به خودت استرس وارد نکنی
برای تهوع قرص های ویتامین بی ( البته تحت نظر دکتر ) ، بیسکوییت دایجستیو ، آب نبات لیمویی ، بوی پرتقال ، نان کنار تخت و سر صبح رو امتحان کن . بالاخره یکی اش حتما جواب می ده :)

اوف مزخرفه استرس
واقعا دو روزه دارم تمام تلاشم رو واسه آروم بودن می کنم
ممنونم از راهنمایی ها (:

دل آرام دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 09:22 http://mrs-delaram.blogsky.com/

وضعیت ویتامینها و کم خونی رو هم بررسی کن.
من تغییرات خلقی ام خیلی دست ویتامینها و کم خونی ام هستش.
یعنی وقتی بدنم ضعیفه به شدت بدبین میشم به همه. کسی بگه بالا چشمت ابرو می خوام لهش کنم ولی وقتی بدنم قویه فحش هم بشنوم هیچی ام نمیشه.
یه دکتر زنان برو و ویتامینهای لازم رو بگیر بخور.
غالبا قرص آهن، فولیک اسید، امگا3،ویتامین دی و گاها مولتی ویتامین میدن.
یه مدل قرص هم هست روش نوشته به انگلیسی پریگنسی(بارداری) اون هم تقریبا ویتامینها رو داره.
شاید روحیاتت و حتی تهوعت بهتر بشه.

بلافاصله بعد از اینکه متوجه شدم رفتم پیش دکترم. ویتامین تجویز کرد. توصیه های لازم رو هم بهم گوشزد کرد. اما خب تا یه اندازه ایش اتفاق,می افته دیگه.

پیچک دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 09:33 http://duallove.blogsky.com

سلام
خودت بهتر میدونی استرس واست سمهههههه سم
پس سعی کن با خیال راحت به خدا توکل کنی اگه قرار باشه قلبش تشکیل شه تشکیل میشه خدا خیلی مهربدنه عزیزم ایشالله که بجه شما هم سالمه سالمهههههه

سلام
می دونم پیچکی
انشالا

گلی خانوم دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 10:35 http://goli87.blogfa.com

سلام عزیزم
من همیشه وبلاگ شما رو تو ریدر میخونم و طبعا تابحال از من کامنتی نداشتی اما الان که دیدم میتونم بهت کمکی بکنم بی انصافیه که نگم .
گفتی دنبال یه چیزی هستی که بو کنی تا تهوعت بهتر بشه. اون یه چیز زنجبیله. میوه ی تازه اش . مثل سیب زمینی استانبولی هست و میوه فروشی ها دارند. فقط باید بوکنی یه وقت نخوری ها!!! ببین دوستم اول که میخری می تونی یه حلقه ازش مثل سیب زمینی جدا کنی و بو کنی تا بیات میشه دوباره یه حلقه رویی رو جدا می کنی و به همین ترتیب تا تموم شه.
اگه میخوای یه چیزی که بخوری تا تهوعت کم شه هم بهترینش تخم هندوانه است. با تخم ژاپنی اشتباه نکنی . اون تخمه هندوانه های بوداده ای که آجیل فروشی ها دارند . نمکیش رو بگیر نه فلفی . هر وقت تهوع داری یه مشت بخور. مثل آب روی آتیشه . اینو یه خانم پیر کاشانی یادم داده . علیرغم این که اول آدم فکر می کنه بی ربطه ولی معجزه میکنه چیز مضری هم نیست. اعتماد کن و امتحان کن.
امیدوارم حاملگی خوبی داشته باشی و در آخر اینم بهت بگم که مطمئن باش هرچی ویارت سختتره ، جنینت سالمتره. اونایی که نیاز به کورتاژ پیدا می کنند و قلب نوزاد تشکیل نشده معمولا اصلا ویار ندارند. پس خیالت آسوده که نی نی سالمه و ایشالله همه چی به خیر و خوشی میشه. اینم بدون که همین استرسی که داری بدترین چیز برای اون کوچولویه . پس به خودت برس و منتظر اتفاقهای خوب بعدی باش.

سلام گلم
ممنون که از تجربه ات واسم نوشتی.
اومم... زنجبیل رو اطلاع داشتم اما تخم هندوانه رو نه. حتما یادم می مونه اما امیدوارم دیگه مثل روزهای قبل نشم و احتیاجی بهشون پیدا نکنم.
با این بند آخرت کلی خیالم راحت شد. امیدوارم همینی که میگی اتفاق بیفته
بازم ممنونم گلی جان

مهدیا دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 11:21

وای توت .تموم این نگرانی هارو یه روز هایی خواهرم برام تعریف می کرد.باردار که بود می گفت می ترسم بچه ام عقب مونده ی ذهنی بشه یا شش تا انگشت داشته باشه ...اینقدر از این فکر ها می کرد .الان دو تا بچه ی سالم و باهوش و خوشگل داره. این ها رو گفتم که بگم نگران نباش .همه ی مادر ها مثل تو این ترس ها رو دارند.به زودی یه بچه ی تپل و مپل و خوشگل میاد تو بغلت.این تهوع ها نهایتش تا سه ماهه ی اول باشه بعدش اشتهات باز میشه.خیلی مراقب خودتون دوتایی تون باشید.

وای... چه فکرهایی
ممنونم مهدیا امیدوارم همینطوری باشه و من فقط زیادی شلوغش کرده باشم

سارا دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 11:43 http://perinparadais.blogsky.com/

من تجربه ندارم ولی شنیدم میگن زنجفیل برای حالت تهوع مادر باردار عالیه

سلام عروس خانم... چرا نمی نویسی از خودت یعنی از خودتون

دل آرام دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 11:53 http://mrs-delaram.blogsky.com/

اوخ
بچه ی توت و گلابی چی میشه؟
آخ جون نی نی

نیدونم هنوز

دندون دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 13:27

بیا بغلم البته نه نیا من عطر شیرین و گرم خیلی به خودم میزنم تو حالت بد میشضه من از دور بقلت میکنم... بووووس بوووس... مامانی...

نزن این حرف رو دوستم.. بوس

جلبک خاتون دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 18:55 http://www.zendegiejolbakieman.blogsky.com

آخ جون آخ جون خاله اینجااایی....
از اون بالا کفتر میایع....دانه دانه خاله میایع....
خودت بیخیال، مهم نیس...عدس خوبه؟
دستتو بذار روی شیکمت بش بگو عدس تینا عاشقته....اصن میمیره برات...کی میای دیگ؟
اگه دختر بود که دختر خاله مه...اگه پسر بود که میاد منو میگیره...منم میشم عروست :)))
عمو گلابی لابد دختر دوست داره خودت پسر اره؟

گفتم اونم گفت لاو یو تینا

قبلنا دختر دوست داشت و می گفت مدام ...
منم که کلا دوست نداشتم نی نی(این جا رو شطرنجی کنید لطفا)
الآن اما نمیگیم هیچ کدوم چون یه وقت نی نی یه ناراحت میشه اگه عکسش اتفاق بیفته (:

آشتی سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 07:53

سلام عزیزم.
بازم تبریک.
طبیعیه این حالتها. فقط زیاد دم به پرش نده. یعنی خیلی این حالتها رو جدی نگیر. یه چیزم بگم. یه حالتهای مثبتی هم میاد سراغت. اونا رو پررنگ کن.
بذار شکمت بزرگ بشه. تو خیابون که راه میری، اونوقت خیلی ها بهت لبخند می زنند و این حس خیلی قشنگیه.
منم حالت تهوع داشتم. صبح ها قبل از اینکه از تخت بیای بیرون، یه بسته نون سوخاری بذار کنار تختت و همون موقع یه تکه بذار تو دهنت. خیلی به رفع این حالت کمک میکنه.
منم خودم رفتم همون سال دانهیل سیاه خریدم واسه شوهرم. تازه اومده بود. ولی دو ماه بعد حامله شدم و از اون روز تا همین الان که بچه ام پنج سالشه، از اون بو بدم میاد!!!!! دست خود آدم نیست.

سلام آشتی جانم....بازم ممنونم
درست میگی حس های نابم زیاد داره انصافا
آره شنیدم از چیزی اگه تو این دوران خیلی بدت بیاد احتمالا تا همیشه بدت میاد

مبینا سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 08:13

قربون محبتت عزیزم، دخملم یه مااااچ گنده واسه نی نی و مامان نی نی فرستاد

ای جان

nht سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 09:30 http://ruzhayearghavani.blogsky.com/

سلام مامان توت فرنگی.
فقط و فقط میتونم بهت پیشنهاد کنم که استرس نداشته باشی، چون خود استرس و فکرای منفی بیشتر از هر چیزه دیگه ای بهت لطمه میزنه
هر موقع که نگران شدی و یه فکر بد اومد سراغت سریع به دست و پاهای کوچولوش فکر کن که داری ناز میکنی، یا به این فکر کن که چه قدر زندگیتون با حضور یه کوچولو که میوه عشقتونه میتونه شیرین تر باشه
یهکتابم بهت پیشنهاد میکنم که اگر وقت کردی بخونیش، شفای زندگی لوییز هی، خیلی عااالیه
تو این راه سخت موفق باشی مامان تازه نفس

سلام دوستم
ای جان.... دست و پای کوچیک فسقلی
سعی می کنم پیداش کنم. ممنونم عزیزم

سمیرا سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 11:27 http://tehran65.blogfa.com

موسیقی گوش بده

براش اواز بخون

دستتو بذار رو شکمت و باهاش درد و دل کن

یه سیب سرخ بذار رو صفحه

ی سوره ی یوسف و بخونش و وقتی

تموم شد شروع کن به خوردن سیبه

.
.
.
والا من حامله نیستم ولی خاهرام بودن و منم خو اطلاع پیدا میکردم

دیگع

ما که حرفی نزدیم خانم مهربون (:
خیلی هم ممنونم

مونا سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 12:59 http://www.khepel-2008.blogfa.com

سلام
یه چیزی بهت میگم که از قدیم می شنیدم مادر بزگم به هر زن بارداری که ویار داشت میگفت
امیدورام امتحان کنی و به کارت بیاد
یه دونه کش پول بنداز دور مچ دستت
مادر بزرگم این طوری میگفت که زن باردار وقتی این کار رو میکنه حواسش میره به کشی که دور دستشه و حواسش از ویار پرت میشه
حالا اینکارو امتحان کن
امیدورام در مورد شما هم جواب بده

استرس الکی هم نگیر چون نهایتا همه چیز دست خداست و هر اتفاقی اون بخواد برامون میفته
پس خودتو بسپار به خود خدا

در ضمن الان دعای شما گیراست
برای منم دعا کن لطفا

سلام
حالم شکر خدا خیلی بهتره
ویارم انگار یکم دست برداشته
ممنونم ازت خانمی

بانو سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 13:36

سلام عزیزم
منم باردارم و ماه چهارمم و کما بیش با حالت تهوع. دست و پنجه نرم میکنم،اول اینکه به این فکر کن که این حس و حال میگذره و موندنی نیست،بعدم روحیه جنگجویی رو با حالت تهوعت حفظ کن و نذار عنق بگیره و چون اینجور خیلی اذیت میشی مثل من که دامن زدم به بعضی حس هام از خیییلیییی از مواد غذای بدم اومد و خیلی به خودم گرسنگی دادم،درمورد استرسات هم بدون که با وجود پرس و جو و سرچ هایی که کردم علم هنوز دلیلی برای عدم تشکیل قلب بچه و حتی بعدها که در طول بارداری قلبش از کار می افته پیدا نکرده و بااااااید همه چی رو بسپری به خدا و یقیین داشته باش اگر خدا بخواد بچه براتون بمونه هییییچ چیزی نمیتونه مانعش بشه و اگر نخواد بمونه هر زمان و به هردلیل ممکنه امانتی اش رو بخواد پس بگیره ،پس توکل کن به خودش و باهاش حرف بزن و کمتر با وسایل امواج دار مثل گوشی و لب تاب و وای فای سروکار داشته باش که برای نی تی و تشکیل اعصابش مضره،
بخدا سپردمت
ببخشید من چون درحال ترک لب تابم و در طول روز زمان های کنی روبا گوشی وصل میشم به نت با گوشی کامنت گذاشتم و غلط املایی زیاد دارم

سلام بانو جان
مرسی از راهنمایی ها
بهترین کار رو می کنی که از این امواج مضر دوری می کنی
مامان من و همسرم کلی دعوام می کنن وقتی با گوشی یا لپ تاپ کار می کنم
سعی کردم خیلی کمرنگش کنم نسبت به قبل

فاطمه . سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 17:33

سلام توت جان
دیگه تصمیم گرفتم روشن باشم
من پرستار بخش جراحی زنانم
هر روز کلی گوگلی ناز میبینم
انشالله نی نی جون شما هم بسلامتی بدنیا بیاد عزیزم

ویار رو اکثر خانومای باردار تجربه میکنن با شدتهای مختلف
عزیزم از هوای آزاد بیشتر استفاده کن
مایعات خنک بخور
غذای ادویه دار و سرخ شده نخور
تا قبل از 12 هفتگی خیلی خیلی کمتر میشه
مواظب خودت و توت کوچولوی درونت باش
واسه منم دعا کن

سلام عزیزم
چه کار خوبی کردی که روشن موندی
آخی چه شغل خوبی دارید پس
ممنونم... انشالا
چشم
انشالا به خواسته اتون برسید هرچه زودتر

شین سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 23:16 http://www.thelittletraveler.blogsky.com

خدا رو شکر که بهتری.
اوضاع و احوال من هم گفتن نداره ... نمی دونم چرا خدایی که به "زندگی خانمانه" کمک کرد و ته تغاری ش رو سالم بهش برگردوند، سین رو در اوج جوانی برد

ممنونم
نمی دونم چی باید بگم متاسفم واقعا......

سپیده سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 23:39

نی نی من الان 6 سالششه میره پیش دبستانی

آخی
خدا حفظش کنه سپیده جان

دختر همساده چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 00:34 http://zizinet.blog.ir

فدات بشم آخه .
استرس نداشته باش.توکل کن به خدا و بسپار به خودش که برای خودت و نی نی خیر رقم بزنه.اینجوری آرامش میگیری:)

خدا نکنه
چشم ....

دندون چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 11:01

آخه 3 تا همکارم پشت هم حامله شدن هی منو دعوا کردن عطرت شیرینه هی حالشون بد شد من نمیخوام تو حالت بد بشه... من توت فرنگی خوشمزه دوست دارم... تازه اونم وقتی که نی نی توت فرنگی داره... بیا ماچت کنم خوشمزه....

ای جان.... نه عطرت خوبه
ماچ از لپات

گل صحرایی چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:40 http://ninigolo1393.blogfa.com/

سلامخواهرزاده کوچولوم چطوریاسقدمش مبارکو پر برکت باشه واستون
مثبت باشو مثبت فکر کن
من رو دختر اولم به آب هم ویار داشتم اونم تا ماه هفتمپس ببین چی کشیدم هیچی هم افاقه نکردولی خدا روشکر رو دومی که تو ماه هفتم هستم اصلا اونطوری نبودم با اینکه جنسیتاشون هم یکیه
امیدوارم یه نی نی سالم و کاکلی بدنیا بیاری مواظب خودتو نی نی کوچولومون باش
در ضمن لینکی

سلام
ممنونم عزیزم
آخی شمام بارداری... انشالا سلامت باشن هردوتا گل دخترتون
چشم شما مراقب خودتون باشید
ممنونم خانم

ماهی چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 15:43 http://nimehdovom.blogfa.com

خوردن زنجفیل برای درمان تهوع بارداری مناسبه. ویتامین ب 6 هم از داروخانه بخر بخور.
من لاک رو بو میکردم . احساس میکردم سرم خونک میشه.
میگم هزاران بچه با قلب سالم به دنیا میان اونا رو ول کردی اون یه دونه که قلبش تشکیل نشده رو چسبیدی؟

همینو بگو ماهی خانم.... نیمه خالی لیوان رو دیدم لابد !

Amitis چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 20:40

استرس چرا؟؟ یک نی نی خوشگل دنیا میاری، انرژی مثبت بفرست فقط؛)

الان دیگه خوبم

مریم پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 07:05 http://40years.blogsky.com

توت جان حتما عمل کن :
١- واسه حالت تهوّع صبحگاهی از شب قبل یه دونه نُون سوخاری بذار کنار تختت و به محض این که بیدار شدی بدون اینکه زیاد تکون بخوری ، این نُون سوخاری رو بخور .
٢- واسه تهوّع طول روز ، شربت آب لیمو تازه با عسل آماده تو یخچال نگهدار ، حتما خنک باشه و به جای آب در طول روز بنوش
٣- واسه استرس : آیا قدرتی بالاتر از قدرت خدا هست ؟
با توجه ( با توجه و تمرکز به معنی این ذکر ) این ذکر رو وقتی استرس سراغت میاد بگو : لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم .

خیلی خیلی ممنون

غزال پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 09:37 http://yaldayeshab.blogsky.com

عزیزززززززززززززم انششااالا که قلبش به خوبی تشکیل میشه. این استرسو از خودت دور ککن. خبرها رو راجع بهش نخون.مواظب خودت باش

الان خب خیلی بهترم و استرسم خیلی خیلی کم شده
چشم... ممنون

خانومی پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 18:15 http://zendegiekhanomane.blogsky.com/

دوستان همه رو گفتن... و اتفاقا درست هم هست
توت جان منم سر بزرگه وضعیتم وحشتناک بود..بعدم اینکه بامادرشوهراینا مشترک بودیم و رحم ومروتی درکار نبود..دقیقا باید گوشت ومرغی که ازش متنفر بودم تمیز میکردم!فکرشو بکن وسطش چندبار میپریدم دسشویی گلاب به روت بالا میاوردم..دوباره برمیگشتم سرکارم!!بعد اینکه یه بار مجبورم کردن ناشتا بجای صبحونه جگر بخورم!!
بنظرم اتاق خواب بو میداد ولی یادم نیس بوی چی؟! من توی اون دوران دوس داشتم فقط ماست بخورم..ماستی که بو نده
البته با توجه به وضعیتی که داری ممکنه حتی ضعیف بشی..ینی با وجودی که بارداری بخاطر ویارت لاغر بشی! که طبیعیه. سعی کن فضای باز باشی تا کمتر بو حس کنی..خداروشکر همسر درکت میکنه.. به زودی تموم میشه عزیزم.

وای چقدر بد!!
جگر و صبحانه؟ نهههههه

خودم رو واسه همه چی آماده کردم (:

فندقک پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 21:25 http://fandoqak.persianblog.ir/

با تاخیر تبریک می گم
خودم که تجربه ندارم اما نظر دیگران رو خوندم بلاخره برای آینده لازمم میشه دیگه

ممنونم
معلومه که لازمت میشه (:

فاطمه جمعه 8 آبان 1394 ساعت 10:42 http://www.pinkday.persianblog.ir

سلامممممم خانووووووم
تبررررریک میگممممم خیلیییییی زیااااااد
مباررررررکه مباررررررکه

عزیزم توکل کن ب خدا و بسپارش بهش ... با کتاب خوندن خودتو سرگرم کن تا فکرای استرس آور سراغت نیان


خیلییییی براتون خوشحالممممممم

سلام فاطمه جان
خیلی ممنونم ازت... آره کتاب خیلی موثره

دل آرام شنبه 9 آبان 1394 ساعت 14:58 http://mrs-delaram.blogsky.com/

آخی یه ماهه شد.

نیلوفرجون شنبه 9 آبان 1394 ساعت 20:36 http://talkhoshirin2020.blog.ir

تلاش کرده تا بماند،یعنی چی؟

آخه حاملگیه پر خطره نیلو

نیلوفرجون یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 08:39 http://talkhoshirin2020.blog.ir

واقعا؟چرا؟پس خیلی مواظب خودتون باش

خیلی حاد نه اما خب آره... چشم

دل آرام یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 11:25 http://mrs-delaram.blogsky.com/

ایشالا که بی خطر باشه.

انشالا

شکیبا یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 12:33 http://sh44.blogsky.com

سلام
یه برای خودت
واین یکی برای کوچولوی نازت

سلام
شما که خودت گلی...

باران یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 21:27 http://baranoali.blogfa.com

سلام عزیزدلم
الهی فدات بشم این روزا اذیت میشی
ولی این اbیت شدن ها هم شیرینه. ایشالله بسلامتی بدنیا میاد و با خودش کلی شادی تو خونه عشقتون میاره

سلام بارانی
چه حرف های خوبی می زنی تو (:

مریم بانو دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 11:01 http://www.rozhan313.blogsky.com

منم همراه نوشتت میخوندم ای یا ایا او :))
قربون اون نخود برمممم

ای جان... خدا نکنه

شیشه سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 13:40 http://www.sangoshishee.blogsky.com

توتکم . قدر توت کوچولوی درونت رو بدون . استرس زاده مادریست (چی گفتم ) مواظب خودت باش و یادت باشه تو الان امانتدار خدا هستی .

سلام
خداروشکر استرسم خیلی کمتر شده
ممنون

مهدیا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 10:57

تو یکی از کامنت ها نوشته بودی حاملگی پر خطر داری. خواهرم تو بارداری دومش همینطوری بود .لکه بینی داشت و حتی با عطسه هم لکه می دید.فقط استراحت کن و اگه دکتر دارو داده استفاده کن. بچه از هفته ی دهم به بعد کم کم می ره بالا و خطر از بین می ره. نگران نباش فقط استراحت کن و غذای فیبر دار بخور که ببخشیدا یبوست نگیری که بهت فشار بیاد.مامان توت مراقب نی نی کوچولو باش.

ممنون که حواست بهم هست... چشم خیلی رعایت می کنم

پریا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 12:51 http://athletic-programmer.blogsky.com/

خوبی توتی؟
نی نی چطوره؟

ممنونم پریا تو چطوری؟
اونم خوبه فکرکنم

اتشی برنگ اسمان چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 22:53 http://atashibrangaseman.blogsky.com/

توووووت خوبی؟؟؟چرا نیستی
راستی ماجرای قبل و اون دختره چی شد؟؟؟

ممنونم تو خوبی؟
باور کن اصلا حس نوشتنش رو ندارم

سهیلا پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 09:52 http://nanehadi.blogsky.com

توت عزیزم.زمانی که باردار بودم گفتن کندر بخور برای هوش بچه خوبه.اون زما ن به نظرم کار درستی نبود نخوردم.بعدا فهمیدم که در زمان بارداری در بدن مادر مایعات زیاد جمع میشه و به اصطلاح ورم میکنه.تجمع مایعات باعث کندی و کم کاری مغز میشه..کندر ورم رو کم میکنه.الان من گاه گاهی کندر میخورم و اثر خوبی برام داره مخصوصا برای پا درد.اما دیگه برای بچه هام فایده نداره.اگر دوست داری یه سرچ بکن و استفاده کن.برای من گفتن روزی یه نخود تا چهل روز.برای شما باید پرس و جو کنی.

از دکترم سوال می,کنم حتما.... ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.