توت هستم،بی تجربه ا ی نسبتا ترسو

دوستان من از وقتی وارد ماه پنجم بارداری شدم دو طرف پایین شکمم که بنظرم مختصاتش حوالی تخمدان ها میشه؟(انگار آدرس خونه دارم می دم) درد گرفته. درد مداوم نه اما وقتی از پهلویی به پهلوی دیگه جابه جا میشم یا یک دفعه بلند میشم و یا عطسه می کنم تیر می کشه. چندجا خوندم علتش این هست که لیگامان ها دارن ضخیم میشن و کش میان، رحم هم در حال بزرگ تر شدنه.اما خب می ترسم راستش. از تجربه هاتون واسم بگید که آیا اینطوری شده بودید؟  جای نگرانی هست؟ نیست؟

+وبلاگم تبدیل به نی نی سایت شده اخیرا! لوگوی پستونک باید بذارم واسش.


++خطاب به شباهنگ نوشت در رابطه باپست آخرش: تو همه جوره خوبی. تو هر رشته ای ،با هر مدرکی و در هر منصبی!

نظرات 65 + ارسال نظر
جلبک خاتون چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 14:24

خب خطاب به منم یه چیزی بگو

بگو مثلا خطاب به تینا جلبک خاتون:خیلی دوستت دارم عزیز دلمواقعا بدون تو اصن دنیام یه چیزی کم داره...

هیچی ت نیس بابا الکی فیلم نیا واسه من

والا میام واست کامنت میذارم کلا می زنی پستو می ترکونی... نسرین کامنت دونی نداره منم زیاد از کامنت خصوصی خوشم نمیاد نمی دونم چرا!
دوستت دارم تینایم. خووب بید؟
به جون خودم درد می کنه تینا.فیلم نمیام فکر کردی همه مثل زن داداشک تو هستن؟

بانو سین چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 14:27 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

عزیزم من که بی تجربم ولی دوستم که الان حاملست اونم همش میگه زیر دلم تیر میکشه بهترین کار پرسیدن از دکترت هستش .. چون بالاخره تو دوران بارداری همه ادمها با هم متفاوتن ... خیال خودتم راحت میشه .. آخ به فدای .. گل پسرتتتتتتتتت جانممم منم خواهر ندارم و همیشه دوست داشتم که یک خواهر میداشتممم برای این همیشه دوست دارم 2 تا دختر داشته باشم با یک گل پسر بزرگ ... یکی نیست بگه به شناسنامت یک نگاه بنداز بعد بگو سه تااا

تلفن زدم پرسیدم گفت چیز خاصی نیست. اما دوستای وبلاگی تا الآن خیلی تجربه هاشون خوب بوده واسم. استفاده کردم ازشون.گفتم بپرسم. حالا یک شنبه هم چک آپ ماهیانه است و فکر کنم سونو انجام بده.
وا! چیه مگه تازه 33 سالته. ولی دست به کار شو... دوتا دختر یه پسر. خیلی خوبه ها! یه وب می خونم خانومی و قوقول تو لینک ها هست. سه قلو باردار بودن دوتا دختر یه پسر فکر کنم تازه زایمان کردن. شاید واسه شمام اینطوری شد با یه تیر سه نشون زدید

جلبک خاتون چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 14:37

بیشتر بگو بیشتر تر

خخ...نه والا خدایی از اون خیلی بهتری

دردش چجوریه؟مثه درد پریودیه؟اگه اونجوریه که همون مال بزرگ شدن رحم و ایناس....زیاد نگران نباش...
ولی حتما برو سونو باشه؟با دکترت هم حرف بزن...آب هم بخور
تنبل بازی هم درنیار پیاده روی زیاد داشته باش

اوه چه خواهرشوهری نخ دادم ببینم پشت سرش حرف می زنی یا نه؟
هاهاها... بهش میگم تینا
نمی دونم مثل پریودم نیست زیاد! حالا تا یکشنبه صبر می کنم که وقت دکترمه

اتشی برنگ اسمان چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 15:24

عزیزم نگران نباش منم تو بارداری ام خیلی درد میکشیدم مخصوصن دور شکم
خب منم میخًام بهم بگی عیبی نداره زودی دوباره مامان میشی

الهی هرچه زودددددتر به خواسته ی دلت برسی آتش مهربون من... فقط استرس نداشته باشیا مرغ جونم
استرس این اتفاق رو به تاخیر می ندازه

شباهنگ چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 15:29 http://nebula.blog.ir

خطاب به توت فرنگی

ما مخلصیم
خیلی هم مخلصیم
33 روز دیگه صبر کن باز میکنم کامنتارو

چاکریم(آیکون دستمال یزدی)
چه خوب امروز که دارم جواب کامنت میدم میشه 32 روز دیگه (:

پریا چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 15:45 http://athletic-programmer.blogsky.com/

اخی
اگه دکترت گفته چیز خاصی نیست. پس نگران نباش :)

چشب

رهآ چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 16:08 http://colored-days.blog.ir/

توت جان مرسی برای ِ کامنت ِت و لبخندی که باعث ِش شدی :) :*

من هم از این درد آ گاهی دارم. فکر نمیکنم که نگران کننده باشه. همونجور که نوشتی به خاطر بزرگ شدن رحم هست.
دکترها هم که معمولن میگن چیز خاصی نیست :) کلن خیلی از دردها و حالات تو بارداری براشون عادی ِ.

قربون تو برم مامانی

آره دیدی هرچی میگی میگن چیزی نیست!
البته خب همون چیزی نباشه که خیلی بهتره ما هم یه چیزی میگیما

بانو سین چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 16:35 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

خداییش 3 قلو خیلی سخته .. اره میخونمش.. خیلی دلم میخواد نی نی هاشو ببینم

اوف خیلی سخته

ویولا چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 16:51 http://www.sadafy.persianblog.ir

منم همین حالت رو داشتم- دارم!!! درمونش فقط متانته!!! یعنی اگه قبلا مثل من چیزی بعنوان متانت در نشستن، ایستادن، خوابیدن، راه رفتن و سایر امور نداشتی، الان مجبوری یاد یگیری که مثل یه لیدی محترم ،ظریف و با متانت حرکت کنی و بشینی پاشی و غلت بزنی!!!!!!!

آی گفتی منو انگار دارن دنبال می کنن همیشه. راه رفتنم مثل دویدنه
لیدی محترم باید بشم من... تکرار کن توت.. لیدی محترم

ویولا چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 16:54 http://www.sadafy.persianblog.ir

_ در مورد پست # اینو بزار تو اولویت! عجب مورد ناشناخته ای بوده این بنده خدا! باور کن این مدلش رو ندیده بودم :D

آدم خنده اش می گیره نه ویو؟

نیلوفرجون چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 17:06 http://talkhoshirin2020.blog.ir

میشه منم از تجربه نصفه و نیمم بگم آره میگن رحم میخاد کش بیاد به خاطرهمین درد داره،منم اون اولاش داشتم. هرسری که نینی بزرگتر میشه ونیازبه جای بیشتری داره رحمم هییی کش میاد. آخی واقعا مامان شدی ها. کاش بودم و راحت هی زل میزدم به شکمت. خانومای حامله رو دوس دارم

چرا نمیشه خوشگلم
نیلو ولی خدایی یه نی نی بیار دیگه من جای تو حوصله ام سر میره. آخه ظاهرا جایی هم نمیری همش خونه ای
الان نگی اینم مثل مدیر ساختمونمون فضوله
بیار ولی

mahdiyemaah چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 18:14 http://mahdiyemaahejadid.blogsky.com

بارداریه و هزار درد مسخره....
تمام طول باردارین جفت انگشت شست دستم رگ به رگ میشد با درد بد.
کف پامم ۶ تا میخچه خیلی دردناک زد.بابتشون رفتم دکتر گفتن برو یک ماه بعد زایمانت بیا.
دو هفته بعد زایمانم همش محو شد...
من بارداری سختی داشتم و تمام دردهاشو تجربه کردم.
دلدرد های همیشگی و ابله مرغان و خونریزی و ....
نگران نباش فقط شکمتو همیشه گرم نگهدار.

اوه اوه پس بارداری نسبتا سختی داشتی
مامانمم بهم میگه که شکمتو گرم نگه دار اما زیاد رعایت نمی کنم

سپیده مامان درسا پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 00:48

خانومی اصلا جای نگرانی نیست فقط خیلی با احتیاط رفتار کن و مواظب خودت باش این درد بعد از زایمان هم یه جاهایی همراته مخصوصا عطسه کردن ...

آره باید با احتیاط رفتار کنم
خیلی عجله ای بلند میشم و راه میرم باید رویه ی دیگه ای تو این دوران پیش بگیرم

لیلی پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 01:16

اخی یادش بخیر
منم تو بارداری کلی سوال داشتم که از مامانای باسابقه میپرسیدم
من از دختر خاله ام میپرسیدم درباره ازمایش ها
ازمایشگاه نیلو واین قبیل
عزیزم منم داشتم چاره همه اینا استراحت ونفس عمیق
بعد هم یه صدایی که توی ذهنت میاد ومیگه هیچی شیرینتر از این نه ماه ناشناخته نیس
از لحظه لحظه ش لذت ببر حتی با کمی درد
برای تکوناش اماده شو

والا از اطرافیانم وقتی می پرسم انقدر هول می کنن و نگران میشن من پشیمون میشم
سعی می کنم لذت ببرم (:

مگهان پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 05:42 http://Meghan.blogsky.com

ای بابا:/
این دردو منم دارم:دی
میگم نکنه واقعا خبریه...
باید برم دکتر راس راسی

هاهاها....
ولی دکتر برو حتما مگی

دختربنفش پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 09:32 http://marlad.blogfa.com/

وای فانتزی منم خواهرداشتنه .همین چن روز پیش داشتم به مامانم میگفتم خب چرا من خواهر ندارم واسه این مراسما باهم همه کاری بکنیم

اشکال نداره منم ندارم

بیضا پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 09:47

توت عزیزم سلام اصلا جای نګرانی نیست چون من کلی تجربه دارم الان هم بچه سومی رو باردارم تازه ماه سوم رو شروع کرم دو ګل پسر دارم ۲۸ سالمه این تجربه رو من هم دارم که بعد ماه پنجم یا ششم از این ناحیه های که ګفتی احساس درد و تیر کشیدن میکنیم خیلی نورماله ولی باز هم بخاطر نګرانی خودت وقتی دکتر رفتی براش بګو. موفق باشی عزیزم ایشالا بخوبی و سلامتی بارتو زمین بذاری.

آره حتما باید رفتم دکتر باهاشون حضوری صحبت کنم
مرسی عزیزم

بیضا پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 09:49

توت جونم من هم خواهر ندارم و چهار برادر دارم واقعا من هم همیشه دلم میخواست یه خواهر داشته باشم بخاطر همین هم حالا از خدا م یخام بچه توی شکمم دخمل باشه ولی باز هم هرچی خیر باشه راضیم.

آخی... امیدوارم چیزی که دوست داری باشه
البته سالم بودنش از همه چی مهم تره

خانومی پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:57 http://Maaan.blog.ir

من وقتی عروس شدم جای خالی خواهر رو حسابی حس کردم ...

دقیقا

نیلوفر پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 12:12

عزیزم منم همینجوری بودم،یه دوره ی گذراست،تموم میشه

مثل اینکه خیلیا اینطوری بودن. خیالم یکم راحت شد
مرسی

آوا پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 14:12 http://ava-life.blogsky.com

نترس گلم ، حالا بیشتر هم میشه این درد...حتی تو راه رفتن هم ممکنه درد بگیره
بهرحال رحم داره بزرگ میشه
ولی میدونی تو بارداری هر دردی داشته باشی میگن طبیعیه
بنظرم اسم بارداری و باید بذارن دردداری، یا بجا حامله بگن دردله، یا آبستن بگن دردستن....والا

هاهاها... بگن طرف دردستنه آوا؟

گــ✿ــل صحرایی پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 14:52 http://ninigolo1393.blogfa.com/

قالبتو عوض کنی بد نیستآاصلا به وب نی نیا نمیخورهالسلیقه من الایماناین آیه تازه نازل شده
سوتی دادی بدجورمعصومه یعنی همون آجو دخترمه که از زبون مهدیا بهش میگیم آجو
من تو بارداریام درد زیر شکم و پهلو نداشتم بهتره تو این موارد با پزشکت مشورت کنی
مواظب کوچولوی خاله باش

قالب های شلوغ وب رو دیر بالا میاره. من فکر خواننده هایی هستم که نتشون سرعت نداره
و کلا با قالب های اورجینال بیشتر حال می کنم
اتاقش رو قالب خوشگل می زنم در عوض
من می دونستم دخترته. منتها تو کامنت اول اشتباه نوشتم بعد فکر کنم تصحیح کردم؟
ممنون عزیزم شمام مواظب گل دخترت باش

زهرا .مشهد پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 17:13

سلام مامان نینی. خوبی انشا الله؟ نینی خوبه؟ من از خوانندگان خاموشت هستم که توسط وبلاگ آشتی جون باهت آشنا شدم.منم در دوران بارداری همین درد و حالت رو داشتم که دکترم اطمینان خاطر بهم داد که چیزی نیست و بخاطر کش اومدن رحمه. جاریم هم که بارداره همینطور بود.فقط شلوار چسب نپوش که بیشتر اذیت نشی. انشاءالله دوران بارداری خوبی داشته باشی و نینیت بسلامتی به دنیا بیاد

سلام عزیزم. خوش اومدی
خوبیم ما شما خوبی؟
ممنونم خانمی چشم شلوار چسب هم نمی پوشم (:

مریم بانو جمعه 25 دی 1394 ساعت 08:05

من نزدیک پریودم اینجوری میشم...
نکنه منم حاملم :))))))

هاهاها... شایدم!

نیلوفرجون جمعه 25 دی 1394 ساعت 08:34 http://talkhoshirin2020.blog.ir

پست قبلیتو چراپاک کردی؟نظرندیم دیگه؟ میگما من یه جا خوندم نوشته بود وقتی میخایین اسم بذارین،اسمی بذارین که با فامیلتون آهنگ داشته باشه،چندبار هم تو خونه مثلا دارین صداش میکنین،بگین،ببینین به دلتون میشینه یانه. مثلا فک کن یکی فامیلیش بهرامی باشه،اسم پسرشو بذاره مهبد. وقتی صداش میکنی قشنگه. مثلا این بازیگره فامیلش دیرباز،اسم دخترشو گذاشته نیازدیرباز این بود انشای من. ببخشیدازیاد حرف زدم.

وقت نداشتم کامنت جواب بدم بخاطر همین حذفش کردم
آخه اسم پسرونه ای که به فامیلیش بیاد پیدا نمی کنم نیلو. دخترونش هست
پس در نتیجه اسم قشنگ تر باشه بهتره تا به فامیلیش بیاد نه؟

سهیلا جمعه 25 دی 1394 ساعت 11:35 http://nanehadi.blogsky.com

قدیما میگفتن طرف بار شیشه داره.یعنی همین دیگه.به ظرافت شیشه باید باهاش رفتار کنی.خوشحالم که خوبی:بوس,

طول می کشه تا من یاد بگیرم به ظرافت رفتار کنم

سهیلا جمعه 25 دی 1394 ساعت 14:28 http://rooz-2020.blogsky.com/

امیدوارم این دوران رو بسلامت بگذرونی توت جان...

ممنونم ازت سهیلا خانم جانم

شهره جمعه 25 دی 1394 ساعت 17:27 http://Www.shohre67.blogfa.com

سلام عزیزم .منم دوسه روز آینده میرم تو 4ماه.منم دقیقا این دردا از اول بارداریم داشتم سونو دادم مسئله خاصی نبود دکتر گفت طبیعیه مال انقباضات رحمه.الانم گاهی با جابه جا شدن محل تخمدانام درد میگیره .چند روزی کمرمو بایه روسری بستم و گرم گرفتم دیگه این دردو نداشتم پیشنهاد میکنم توام کمرتو گرم بگیری تازه گرم گرفتن باعث میشه موقع تولد بچه ،نی نیت قولنجی نشه.

عزیزم
پس نی نیت چند هفته فقط با نی نی ما فاصله داره (:
انشالا بارداری راحتی داشته باشی
آره گرم نگه داشتن هم خیلی تاثیر داره.

Ella جمعه 25 دی 1394 ساعت 18:43 http://oceanic.blogsky.com

ایشالا که دردها و غصه هات با بزرگ شدن دلت کمتر بشه

مرسی دوستم

شهلا شنبه 26 دی 1394 ساعت 07:43

سلام توت جونم نگران نباش عزیزم فکر نمی کنم چیز مهمی باشه ولی اگه خیلی اذییت میکنه دکتر رفتنی بهش بگو
خوشحالم انگار همه چیز خوبه حالت تهوع اینا قطع شده .
روزهایارامش دوران شیرین بارداری رو پیش روداری

چندتا از بچه ها گفتن آروم پهلو به پهلو شم یا موقع بلند شدن احتیاط کنم. به توصیه هاشون عمل کردم و الان تقریبا فهمیدم چطوری از دردش جلوگیری کنم (:
فردا وقت دکترمه بهش میگم حتما... حالت تهوع هم آره، به کل قطع شد خداروشکر
ممنون عزیزم. امیدوارم همینطوری باشه

آیدا شنبه 26 دی 1394 ساعت 08:15 http://Aiiidddaaa.blogfa.com

ببخشید من نظری ندارم راجع به این پستا
بزار باردار شدم میام میگم

باشه باردار شدی حتما بیا بگوهاااا آیدا

نارسی شنبه 26 دی 1394 ساعت 10:06

عزیزززززم.... من تجربه ای ندارم چون اینجوری نبودم هیچ وقت ، ولی خیلی دلم میخواد اینجوری بشم
مراقب خودت و موچولت باش توت جان

وایسا ببینم... جمله ات خیلی حرف داشتا
نکنه خبراییه نارسی؟
چشم شمام مواظب خودت باش عزیزم

نل شنبه 26 دی 1394 ساعت 10:48 http://ykishodan.blogsky.com

واقعا دیگه تجربه اینو ندارم من .پس سکوت پیشه میکنم:))

برای تو و نی نیت ارزوی سلامتی دارم^_^

عزیزم! خب این سوالی بود از کسایی که تجربه دارن دیگه
مرسی نل ... حالت بهتره؟

Amitis یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 06:26

Nini lhube?

خوبه دوستی. امروز با هم رفتیم پیش دکتر (:

مائورین یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 06:43 http://mysunsing.blogsky.com

سلام
اولا تبریک میگم بعدش کاملا طبیعیه اصلا نگران نباش
من از دوستان زبله هستم مدتیه وبلاگشو رمزی کرده اگر باهاش در ارتباطید لطفا بهش بگید اگر صلاح دانست رمزشو بهم بده و مامان رویا هم رمز و میخواست
ممنون میشم
اسم شمارو از لینکهاش یادم مونده بود

سلام عزیزم ممنون
من نمی دونستم رمزی شده. جدیدا زیاد به لینک هام سر نزدم اما اگه بتونم از یکی از دوستام می پرسم بهتون اطلاع میدم

بهار شیراز یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 07:54 http://baharammm.blogsky.com/

ویولا چه قشنگ گفته .... متانت ....
خانمای حامله خیلی بامزه میشن ... دوستشون دارم

مثل پنگوئن راه میرن؟

لیلی یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 08:25 http://www.leili1988.blogfa.com

توت عزیز این حالات تو طبیعیه.از زمانی که باردار شدم تا فارغ فهمیدم که دوران بارداری دوران مریضی و بی خوابیه اما شیرین.امیدوارم نی نی صحیح و سالم به دنیا بیاد و عکسش رو برامون بزاری هیچ میدونی این فلفل خوردن های تو باعث پده نی نی پسر بشه عزیزم مواظب خودت باش

بی حالی رو هم بهش اضافه کن اما جدا شیرینه. اشتیاق برای دیدن نی نی کوچولویی که دلیل اومدنش هستی
فلفل؟

لیلی یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 08:27 http://www.leili1988.blogfa.com

از وبلاگ دوستان باهات آشنا شدم اگه اجازه بدی لینکتون کنم .منتظر اجازتونم ممنون

سلام
اجازه نمی خواد عزیزم

میس میندازه که هم بگه زنگیده هم نزنگیده
وووی من تجربه ی نی نی ندارممیخاااااااام
راستی آپم

شایدم.
عزیزم.... میام پیشت

موژان یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 18:22 http://zendegyema.persianblog.ir/

عزیزم خوبی الان ؟

خوبم موژانی، تو چطوری؟

هیکی یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 21:54 http://picky-hicky.blogsky.com

من که نظر و تجربه ای ندارم ولی منم حس میکنم طبیعیه...
حالا باز رسیدگی کن خیالت راحت شه :)

چشم خانمی

دخترک یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 22:19

میبینم که خیلی دیر رسیدم تا از تجربیاتم واستون بگم
جونم واست بگه توتی جان این دردا نمیگم نیست، بله هست خیلی هم طبیعیه
اونم فقط واسه تحریکه ناز کردن و لوس شدنو ایناس
من بچه سومم رو که میزاییدم اینطوری شده بودم دیدم واسه آقامون طبیعی شده قضیه دیگه یییهوو زیر شکممون نواحی جنوب غربی و جنوب شرقی درد گرفت عجیب
طبیعیه
خودشو نگران نکن
دیدی بعضیا هرجات درد میگیره سریع میگه آب قند بخور؟؟تو هم هرموقع اینطوری شدی سریع آب قند بخور
ایشالله زود زود نینیِ خاله به دنیا بیاد

من الان لوس میشم ؟ من یعنی؟
برووو.... من آرزو به دلم مونده یه بار ناز کنم بلد نیستم ولی
دقیقا به سمت جنوب شرقی بود؟
آره واقعا انگار آب قند و چای نبات درمان دفالت همه درد هستن
مرسی دخدرم

مبینا دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 15:16

سلام عزیزم، نگران نباش منم داشتم برطرف میشه ، عشقم حاملگیه دیگه یه مشکلاتی داره ولی به حس وحال قشنگش میرزه. در مورد خواهر عارضم که بنده سه خواهر دارم ولی انگار ندارم! در عروسیم بی نهایت تنهابودم و همه کارامو خودم کردم ، در جهیزیه و تولد دخملم اندکی کمک کردن و پس از آن دیگر هیچ تاالان، اصلا نمیگن هستم نیستم، مامانم چهار ساله سکته کرده تماما کاراش با منه با اینکه من آخرین بچه هستم و همسن بچه های خواهرام! پس غصه نخور عزیزم

سلام مبینا جان
آره خواهر داشتن حتما هم دلیل بر یه رابطه خیلی صمیمی نیست. شاید بخاطر اینه که فاصله سنیتون زیاده؟ البته نمیشه توجیه کرد
اشکال نداره در عوض خانواده ات رو داری.
مادرتون هم مطمئنا کلی دعات می کنه. اشکالی نداره که اونا وظیفه اشون رو فراموش کردن شما بزرگی که قدر مادرت رو می دونی
امیدوارم حالشون بهتر بشه

مبی سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 07:45 http://inthisworld.blogsky.com

منم خیلی دوست داشتم یه خواهر بزرگتر میداشتم توت جان. بارداریت امن و امان باشه مامان خانوم

من ولی خواهر کوچکتر. تازه یواشکی بگم اینو
دوست داشتم لااقل نی نی دختر بود
ممنونم مبی

گل صحرایی سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 12:18 http://www.ninigolo1393.blogfa.com

خب جوابو تو وب خودم میدادی دختر

آخه من همیشه اینجا جواب میدم

نارسی سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 15:05

نه عشقم خبری نیست ...
من فقط دلم میخواد ، ولی نه امادگیشو دارم نه شرایطشو... تازه اقای همسر هم باید بخواد که نمیخواد و من بدون اون تنهایی از پسش بر نمیام

ای جونم.... وقت هست حالا
آقای همسر هم به راه میاد دلش بذار یکم بگذره
چرا نمینویسی چندبار اومدم وبت رو پست آخر بوده همش

الناز چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 00:56 http://bidadeeshgh.blogsky.com

توت جون منم مثل تو نمیتونم شیر بخورم چند روز خوردم ولی نشد. الان بجاش ماست زیاد میخورم. شیر عسل و شیرکاکائو.

اشکال نداره خودت رو اذیت نکن. ماستم خوبه. من آخه ماستم خیلی خوب نمیخورم
نوش جونت. نوش جون نی نی کوچولوت عزیزم

الناز چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 00:57 http://bidadeeshgh.blogsky.com

منم دقیقا اینجوری میشم توت جون ولی ماه چهارمم... برا من بعضی وقتا وسط شکمم درد میگیره وقتی جابجا میشم.

الهی... نگران نباش دکترم گفت اصلا چیز مهمی نیست خیلی هم طبیعیه
گرم نگه دار شکمت رو. آهسته راه برو نسبت به قبل و یک دفعه از جات بلند نشو
به قول ویولا باید متانت به خرج بدیم تو این روزها

نفس چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 10:57 http://nafas1367.blogsky.com/

عزززیزم سلااام...
تازه با وبلاگت آشنا شدم ...
لینکت میکنم با اجازه..یواش یواش بخونمت..
ان شالله زایمان راحتی داشته باشی

سلام
اجازه نمی خواد نفس خانم جان
ممنونم

لیلی چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 13:22 http://www.leili1988.blogfa.com

توت کجایییییییییی؟ امیدوارم حالت روبراه تر شده باشه

اینجام عزیزم

پریا چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 13:43 http://athletic-programmer.blogsky.com/

خوبی توتی؟؟؟
گل پسر حالش خوبه؟

خوبیم پریا... تو چطوری؟ پارسا چطوره؟

نیلوفرجون چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 14:43 http://talkhoshirin2020.blog.ir

چرابی حوصله ای؟ نبینم مامان کوچولومون غصه داره ها.

یعنی من کوچولوام؟
الان خواستم مثل نی نی ها صدا در بیارم از خودم
الان خوبم صبح یه جوری بودم اصلا نیلو

شادی چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 15:22

خوب منم خواهر ندارم. الان میگی چیکار کنم توت جونم؟

عه جدی؟
خب منم نمیگم یه مشکل حاده که. فقط فانتزیم بود
ماهی تو وبش پرسید فانتزیتون چیه اینم یکی از فاتنزی های من بود.
خب بیا من خواهرت شم

دخترک چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 17:19

پس کامنت من کو؟
هاااا؟
خطاب که نداشتم هیچی کامنتمم زدی بالا؟؟؟

دخترم من یخورده بی حال و گریه ناک بودم
الانا دیگه تایید می کنم کامنتارو

بوس از لپت

دختر همساده پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 02:27 http://zizinet.blog.ir

توت جانم حساس نباش بابا..
از الان بترسی دیگه باید ماه هشتم نهم هی بیای اینجا ناله کنی..
منم تجربه ندارم اما میدونم هیچی نیست و علتش رو خودت گفتی :)
راستی تو از زبله خبر داری؟
بهش بگو من رمز وبشو ندارم با پای خودش بیاد بده خو موندیم تو خماری :/

حساس نیستم فقط سوال پیش اومده بود واسم(:
خوبی؟ دیگه نمی نویسی؟
والا من ازش خبر ندارم رمزشم ندارم. از هرکدوم از کساییه که وبش رو می خوندن هم پرسیدم خبر نداشتن
نمی دونم شاید کلا نمی نویسه!!

♥ راضیهـ פּ ؋ـرزاـב ♥ پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 10:48 http://razie-farzad.blogfa.com/

توت جان حالت خوبه؟نیستیاآپ نمیکنی؟

دخترک پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 17:55

آخی خدا بد نده مادرِ فندوق جان
بخند بابا دنیا دو روزه اگه نخندی کونت (اینجا رو آروم بخون فندوق نشنوه) میسوزه
سوخته که میگم
ولی یه کامنت دیگه هم داده بوده ام.

بد نبینی دخدرم خوبم من تو چطوری؟
بی تلبیت
هاهاها.... سوختی یعنی؟ فکر کنم بدم سوختی یادت مونده
پیداش می کنم حالا یه کامنتت پیش ما بمونه... بخیلی چقدر

رهآ جمعه 2 بهمن 1394 ساعت 11:40 http://colored-days.blog.ir/

توت جان خواستم چند تا کتاب بهت معرفی کنم. امیدوارم به دردِت بخوره. کتاب های ِ خوبی هستند در رابطه با دوران بارداری ُ بعد از بارداری ُ نی نی :)

همه مادران سالمند اگر ... / نشر دانش ایران / ترجمه امیرصادقی بابلان

همه کودکان تیزهوشند اگر ... / ترجمه سهراب سوری

همه کودکان سالمند اگر ... / ترجمه امیر صادقی

قربون تو عزیز مهربونم

شیشه شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 11:29 http://www.sangoshishee.blogsky.com

مواظب خودت باش خانم جان

چشم عزیزم

دندون شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 13:19 http://roozhaye-zendegie-man.blogsky.com

ای جونم توت سیبیلکِ توت فرنگیِ مامان.... مواظبت خودت باش...
پس معلومه با این اوصافی که گفتی ازون مامان خوش هیکلاییی.... خوش به سعادت ... دستت رو سر من....

(اینارو داشتم تو پست جدیدت مینوشتم که نظراتو بستی)

سیبیلک باید مواظب من باشه مردی گفتن زنی گفتن (:
برووو.... تو باید دست بکشی رو سر من با اون لپات که نی نی لپ لپو بشه.
ببخشید دندونکم

عجب ماجرای خبیثانه ای

خبیث نبود که. بود؟

پپل شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 17:29 http://ma-eshgh.blogsky.com

نوش جون خودت و پسرت خوراکی های خوشمزه
مرخصی هم گرفتی خیلی خوب شد. تا ترم بعد 4 ماهشه و کلی هم خودت هم پسرکت راه میفتید

ممنون عزیزم.... ببخشید تعارف نزدم خیلی شکمو شدم
آره تا مهر یکم از سختی هاش می گذره

عزیزم چرا بی حوصه
نی نی چطوووره؟

خوبیم راضیه جونم

Amitis شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 22:54

اسمش بیلی هستش ، اخی یک ترم درست موند:(

مرسی... آره یه ترم فقط آمی

ویولا یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 10:49 http://www.sadafy.persianblog.ir

این چه کاریه اخه چرا کامنت دونی پستاتو میبندی دخدرم!!
پس این ترم رو مرخصی گرفتی مامان کوچولووووو، عزیزم بهختر الان آرامش داری
منم که این ترم کلا نرفتم دانشگاه فقط جلسه اول و موقع امتحان ها
جالب اینکه اول ترم دقیقا همین مکالمه ی "چند ماهته؟ اصلا نشون نمی دی چرا!!!!" رو با مدیر گروهمون که استاد یکی از درسامون هم هست داشتم ،بنده هم!!!
حالا موندم امتحام 7 بهمن که میرم برای ارائه درس همین مدیر گروه، شکم نداشته ام رو چطوری توجیه کنم! فکر کنم باید چند تا سونوگرافی و برگه مرخصی با خودم ببرم

وقت نمیکنم زود جواب بدم کامنت هارو بعضی ها ناراحت میشن
آره امتحانات می خوره به زایمان
منم شکمم معلوم نیست ویو. نگران بودم اولش اما دکترم گفت ربطی به اندازه شکم نداره مشکلی نداری
آره عکس سونوتو ببر نشونش بده (: منم برده بودم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.