برادر بزرگ ترم مخی بود برای خودش. به اعتقاد من اعجوبه بود. نزدیک های کنکور دوست صمیمی اش تصادف کرد و از دنیا رفت این برادر ما هم بدجوری روحیه اش را باخت. می گفت احساس می کنم همه ی فرمول ها از یادم رفته. چیزی توی ذهنم نمی ماند. هوش و حواسش جای دیگری بود این اواخر . گیج می زد کلن. نتایج کنکور های آزمایشی اش روز به روز داشت افت می کرد. هرچقدر سعی کردیم آرامش کنیم و روحیه ی مرده را زنده . نشد که نشد. بدجوری شکسته بود!
حالا که نتایج اعلام شده پدر و مادر من مانده اند و رتبه ی هفت هزاری که گل پسر باهوششان به ارمغان آورده و آرزوی جشن فارالتحصیلی در رشته ی وکالت دانشگاه تهران که خب در خوش بینانه ترین حالت هم طبعن محقق نمی شود.
بیچاره برادرم کسی نیست بهش بگوید اشکالی ندارد حالا سال دیگه رتبه ات بهتر می شود. همه بغ کرده اند. بنظرم اینکه سواد یک نفر را یک روز خاص یکجا و یلخی اندازه بگیرند شیوه ی درستی نیست. اصلن به اعتقاد من کنکور اتفاق خوبی نیست.
+الان قشنگ معلومه من امروز بیکارم یا شیش هفت تا پست آبدوغ خیاری دیگه بذارم؟ جان من یه وقت تعارف نکنیداااااا
بعدن نوشتیم: داشتم از دسته گل برادر بزرگ تر برایتان پرده برداری می کردم که همین الآن و به صورت آنلاین برادر کوچک تر یک حرکتی زد که یعنی من از خجالت دارم غزل خداحافظی را می خوانم. امکانش خیلی زیاد است که بی توت فرنگی بمونید.
از آنجایی که روم به دیوار در حال سپری کردن چهار پنج روز دردناک هر ماهه ام هستم. رفتم اتاق خواب خانه ی مادر گلاب به روی شما یک عدد بوق بهداشتی برداشتم گذاشتم یک گوشه. درست در همین موقع مامان از آشپزخانه صدام کرد . من هم یادم رفت این بوق را بذارم یک جایی که دیده نشود. رفتم ببینم مامان چیکارم داره. اما هنوز پام رو تو آشپزخانه نگذاشته بودم که داداش کوچیکه صدازد" آبجییییییییییی" رفتم خیلی مهربان با لحن لوس کننده گفتم جون آجی جیگمل من ؟ (ایشون 12-13ساله هستن) برگشت گفت "این چیه میذاری اینجا خجالتم خوب چیزیه ها !!حالا همه باید بفهمن که پروییدی؟" (دقت داشتید که کلمه رو اشتباه تلفظ کرد)
مردم از شرم ، آب شدم از حیا! خب یکی بیاد من رو به قتل برسونه راحت شم یعنی. خدایا نمی فهمم این ها دقیقن چی هستند. یه دفترچه ی راهنمایی چیزی می ذاشتی واسشون آخه!
امیدوارم بعدا موفق بشه.
انشالا
باگفتن اشکالی ندارد حالش بهترمیشود پس خواهر خوبی باش وبگو سال دیگه حتما سال توست
واقعا چه پدری ازما وبچه های ما سوزانده این کنکور.کاش به شیوه دیگری وارد دانشگاه میشدیم
سیستم آموزشی ما اصن خوب نیسسسسستتتتتت
خب سال دیگه دوباره شرکت کنند تا رتبه بهتری بیارند عیب نداره
ببینیم چی میشه اگه نخواد بره شهرستان باید سال دیگه شرکت کنه
اوه طفلک داداش بزرگه...
ولی امان از داداش دهه هشتادیت!!!یعنی ب وضوح گفت پرییود؟؟؟ توت جان افق دو تا کوچه بالاتره دست راست ...رسیدی خبر بده
نه دیگه گفت پرویید! باز جای شکرش باقیه اشتباه گفت
من میرم افق مهربانو نمی تونم دووم بیارم
گفتی دست راست دیگه
افق جای خوبیست عزیزه دلم
کنکوریهای ما هم دسته گل به آب دادند
نخند زهره داغونم می فهمی؟ داغون
خب من سره خودم اومده از این بلاها
بخند تا دنیا به روت بخنده ؛ حالا غصه بخوری حل میشه؟!!!
عههه سرت اومده؟
من گفتم شاید سرت نیومده می خواستم بگم ایشالا سرت بیاد که دیگه بهم نخندی
حالا که سرت اومده بیا با هم بخندیم
آفرین دختر خوب
اگه سرم نیومده بود از ترس همین که سرم بیاد نمیخندیدم ولی الان مث شیر میخندم
منم مثل تووووت می خندم
وای خدای من
من حتی خودم رو تو اون وضعیت دوست ندارم تصورکنم .احتما لا می مردم از خجالت
امیدوارم برادرتون موفق بشه .
بله دیگه من از خجالت آب شدم از تعجبم شاخ درآوردم شما بخند کماکان
برادر من هم سال دیگه کنکور داره،خدا کنه قبول بشه پزشکی،نگرانشم



ب برادرت امید بده،این روزها رو من چهار بار تجربه کردم،وحشتناکن امید بده بهش،تنهاش نزار خواهر خوب
برادر دومت عاااااااالی بود،من جای تو بودم دیگه طرفای خونه مامانم پیدام نمیشد توت
انشالا قبول میشه بانوی لبخندناک
بعد از چهار بار رتبه ی دلخواهت رو آوردی یعنی. آفرین چه پشت کاری
عالی بود؟ باید کتک بخوره چون من نمی تونم نرم خونه مامان
اوووو أفق جای کوچیکیه واسه این اتفاق
شما جای بهتری سراغ دارید ؟ گوش جان می سپرم به پیشنهادت
7000 خیلی هم بد نیست ولی انسانی رو نمی دونم چی قبول میشه تهران؟

می دونی خیلی ها که می ذارن سال بعد رتبه هاشون بدتر میشه و میگن ای کاش همون سال قبل میرفتم دانشگاه.
حسابی همه جنبه هارو در نظر بگیرید
کنکور مزخرف ترین و بی خود ترین امتحانی هست که میگیرن و زندگی یه ادم رو تغییر میدن :(
حق ندارن همچین بلایی رو سر ادما بیارن
بچه های دهه ۸۰ دیگه دست همه رو از پشت بستن بس که بعلهههههه
واسه این داداش مخ من از بد هم اون طرف تره پریا... افتضاحه
کنکور خیلی مزخرفه خیلییییی
بعله واقعن!
اوه مای گاد!!!!


می بینی مهناز
آخ آخ عجب سوتی دادی دختر
واقعا منم مخالف نحوه ی برگزاری کنکورم.اصلا وسیله ی مناسبی برای سنجش استعداد نیست ولی نگران نباش امید بخدا.خیلی هم رتبه ش بد نشده که.ان شاالله خدا کمکش میکنه
من فقط دو دقیقه رفتم ببینم مامانم چیکارم داره! چه می دونستم این هیولای کوچولو میخواد بره سشوار بیاره از اتاق خواب
ممنون عزیزم انشالا
طفلی داداشت خیلی سخته . اصن کنکور خر است
داداش کوچیکه منم همسن داداش کوچیکه ته ، یبار بسته شو دیده بود با یه خنده مرموزی میگفت میدونم اینارو برا چی میخوای
خره خر است!
موژان اینا چرا اینجورین؟ من تا یه سنی که از مامانمم بزرگتر بودم فکر می کردم بچه هارو میرن از یه جایی میخرن
بخدا راست می گم! البته شایدم من خیلی پرت بودم از مرحله
خدا حفظ کنه بردارهای عزیزتو واست خانومی
ممنون بانو ... درسا رو هم برای شما و همسرت عزیزم
امان از دست داداش کوچیکه
اما ن ماهی جان! امان
نخنددددد نیلوفر می زنمتاااااا
من ضایع شدم کجاش خنده داشت؟
سلام
همین اتفاق برای همسرم افتاد چند روز مونده به کنکور مادرش فوت کرد ، خیال میکردم کنکور و می افته اما با وجودیکه خیلی غمگین بود و مشغول مراسم عزاداری قبول شد
-----------
اینم خیلی بد نیست ها اما توقعی که ازش میره خیلی بیشتر از این حرف هاست دیگه!
چه شوهر با اراده ای شکیبا خانم جان
مورد دوم چی میگه؟ جدی جدی میدونست اون پد بهداشتی برای چه کاری هست؟ من فکر کردم 12 - 13 ساله ها هنوز کودک هستند!! یکی بیاد منو آپ دیت کنه!
آبی بخدا می دونست! من الان خیلی حس بدی دارم نسبت بهش دلم می خواد بزنم شت و پتش کنم اما خب دیگه اینجوریه دیگه!
بیا خودم آپ دیتت می کنم خواهر بیا
تا عکس های سفر رو نذاری این پست ها رو قبول نمی کنیم!
الان که عکس های سفر رو گذاشتم حالا قبول داری؟
نههههههههههههههههه گفت ینی؟؟؟؟؟

افق جای خوبیست
بله گفت سیمای جونم
جای خوبیه بسیاررررررررر
آخی طفلک داداش بزرگه ... عیب نداره ایشالله سالِ دیگه یه رتبه عااااالی میاره ...
امان از دست داداش کوچیکه ... خداروشکر تا حالا برای من از این اتفاق ها نیوفتاده ...
چه داداشِ بلایی داری ها
انشالا خانومی جونم
وای اصن اینجوری نبود! امان از رفیق ناباب خواهر
خجالت نداره که. کاملا طبیعی رفتار میکردی مگه چیه گناه که نکردی.
آخه نمی دونم چجوری توصیف کنم! فکر کن داداش کوچیکه ای که فکر میکنی هنوز شش هفت سالشه همچین چیزی میگه بهت بعد دیگه دلت نمی خواد بهش بگی پسمل بلا یا عشق آجیش
نمی دونم دلت نمی خواد بزرگ شه و بدونه انگار شین
به داداشت بگو اگه میتونه و اعصابشو داره یه سال دیگه همون درسارو بخونه و مطمینه نتیجه ش سال دیگه بهتر میشه یه سال بمونه. می ارزه
نمی دونم می تونه این کارو کنه یا نه باید دید چی پیش میاد.
انشالله سال دیگه میتونه رشته مورد علاقش قبول بشه.
وااااای میفهمم چی میگی.منم ازین سوتیا دادم
ممنون زینب جانم
واقعن؟
سوتی های شما از کدوم نوع بوده خانم؟
اوه اوه اوه... داداش کوچیکه نابود میکنه ها....
داغون می کنه دندون.... له می کنه نامرد
خوب راست می گه بچه همه که بناید بفهمند پروییدی! جان من تونستی نخندی در اون لحظه؟
وای آنا یه چیزی ما بین خشم و خنده و تعجب بود!
و البته مقدار زیادی ضایعگی
بنده خدا برادرت!! دلداریش بدین خب..حالا نتایج ازاد هنوز مونده
هاها...از دست برادرت..من همیشه با اینکه باید پرویودمونو مخفی کنیم و کسی نفهمه مشکل داشتم و دارم..خدا داده خب..چیز بدی نیست که..عاقا من معترضم.
یکی می خواد ما رو مخصوصن مامان بابا رو دلداری بده ماهی!
منم دوست ندارم این چیزی که جا افتاده رو اما خب این چون داداش کوچیکه بود یکم تعجب آور بود واسم
گاهی یادم میره بزرگ شده و می پرسه و قطعن می دونه خب!
بله ما ضایع شدیم رفت شما بخند!
بامزه که هست اما این حرکتش کتک داشت
خخخخ اماااان ازاین دهه هشتادیا واى چقدخجالت کشیدى تووووت جان بیاپیشم
الان میام پیشت فعلن تو افقم
خوب حالا حتما همه باید بفهمند که پروییدی؟
شادی! می بینی بعد میگن بچه ها رو نزنید
منم اصن با کنکور موافق نیستم ( انگاری چقدم نظر ما واسه برادرای بالا مهمه)
توت جان حالا پرویید که خوبه فکر کنننننننننن شوهر جانم اون اولا بهش میگفت پریون خخخخخخخخخخخخخ
بله خیلی مهم ه نیاز جون بس که مردمین ایشان
نیاز الان من پوره شدم بخدا انقدر که خندیدم وای خدا مردم یکی بیاد منو جمع کنه با کاردک
پس نظر من کو؟
ای جانم
ببخشید گلم من تازه الان کامنت ها رو تایید کردم نظرت سر جاشه دوستی
دسته داداش کوچیکه درد نکنه کلی خندیدم
اسمتون چه خاصه!