پنج ماه گذشت از اولین سحر ماه رمضان! این یعنی پنج ماهه عشق کوچولومون کنارمونه.خوش گذشت که زود گذشت؟ نمی دونم. فقط می دونم که خیلی دوسش دارم. وقت هایی که خیلی شیرین هست و از دوست داشتنش لبریزم دعا می کنم هیچکس حسرت داشتن فرشته های اینچنینی رو به دل نداشته باشه.آرزو می کنم انتظار همه ی اونهایی که منتظر هستن هرچه زودتر به پایان برسه و طعم شیرین مادر، پدر، مادربزرگ و پدربزرگ شدن رو بچشن.
درسته که میگن وقتی برای مدتی، هرچند کوتاه ننویسی دستت از نوشتن سرد میشه. چندماهیه که خیلی کم نوشتم. چه پای لپ تاپ و چه دست به قلم..... باید سعی کنم دوباره همه چیز رو طور دیگه ای نگاه کنم تا حرفی برای گفتن داشته باشم(:
هر اتفاق تازه یه دریچه ی تازه و نو را رو به نگاه ما باز میکنه... پس مطمئنا با نگاه تازه ت خیلی هم زیباتر خواهی نوشت... نه تنها که دستت سرد نشده... دستهایی که مادر شدن خیلی خیلی گرمتر هستند... دعا کن برای همه ی اونهایی که چشم انتظارت که دعاهای قلب پاکت حتما مستجاب خواهد شد
Ey Jan
Hesabi ba maze shode
Ishala khoda enayati bokone o b hame farzande saleh bede o Salem
Bebosesh
Lopgoli khodemone
همیشه شاد باشی با ګل پسرکت توت عزیز ګل دختر من هم ۱۰۸ روزه شده نفس مامانیه
میبینی چه زود میگذره؟ :)
خدا حفظش کنه عزیز جان
داشتن یه فرشته کوچولو واقعا قشنگه و ان شاالله قسمت تمام خانم ها بشه
کم کم شروع کن به نوشتن حافظه ما نمیتونه خیلی جزییات رو بعدها به خاطر بیاره و ثبت خاطرات واسه اون زمان خیلی قشنگه
خدا برات حفظش کنه توت عزیز و حسابی لذتش رو ببرید
لپهای خوشگلش رو دو تا بوس آبدار بکن که من دلم ضعف میره برای کوچولوها.
در پناه خدا باشید