دو شب و یک روز بود که تب سی و هفت و نیم درجه داشت. گاهی نیمه شب به سی و هشت هم می رسید): تمام وقت بالای سرش بیدار بودم. لثه اش متورم شده بود.مدام انگشت هاش رو در دهانش می کرد و کلافه بود. کاملا مشهود بود که تب بخاطر دندون هاش هست. با این حال برای اطمینانِ خاطر، بردیم که دکتر هم ببیندَش.
صبح روزی که کمی بهتر بود،برای چک آپِ نُه ماهگیِ پسرک به شبکه ی بهداشت هم رفتیم.خوشبختانه از نظر رشد مشکلی نبود. و روند خوبی طی شده بود.
بدنم خسته است. نه به خاطر این چند روز. فکر می کنم کم خونی گرفته ام، مدام کسلم و مثل گذشته توان انجام کارهایم را به سرعت و با علاقه ندارم. چند وقت است که می خواهم بروم چکاپ اما نمی دانم چرا پشت گوش می اندازم. از مریضی بیزارم. از بیمارستان و آزمایش هم همینطور): اما خب پیش شما قول می دهم که بروم(:
فامیل ما هر سال دکوراسیون عوض می کنند و برای دو هفته ی عید حسابی از جیب مایه می گذراند. هر کدام اثاث و دیوارها و به کل سرتا پای خانه هایشان را نو می کنند، من اما به این سادگی از وسایلم دل نمی کنم! باور کنید بهشان احساس دارم. دلم نمی آید به یک سال نکشیده بندازمشان دور.
شانس آوردیم که قبل از شروع پروسه ی دندان های جدید رفتیم برای پسرکمان لباس گرفتیم. اگرنه نمی دانستم پسرک غرغروی این روزهایمان چطور می خواست همراهیمان کند!
وقتی لباس را تنش کردیم،آنقدر از دیدنش ذوق مرگ شده بودیم که به خودزنی رو آوردیم. ذوق زده ی اینکه کت کوچولو تنش کرده ایم. که ساس بند کوچولو برایش زده ایم..... انقدر جلف باری در آوردیم که پسرمان و فروشنده با تعجب زل زل نگاهمان می کردند (:
یک همچین مامان بابای ذوقی ای هستیم ما...
تبریک می گم برای دندون درآوردن گل پسرت.
پیش خودمون بمونه من هم از این جلف بازی ها زیاد در میارم.
چهارتا داره
نیش ها دارن اذیت می کنن کماکان. هنوزم نزده بیرون البته
به دل خوش بپوشه پسر خوشتیپت
بیشتر مراقب خودت باش عزیزدلم
ممنون
چشبببب
ای جانم به کت و ساس بندش. ببوسش.
نه ماهش شد؟
منم نمیتونم کمتر از چند سال دل بکنم. البته ما فامیلامون از این رسما ندارن. راحتم
بله. نه ماهش تموم شد و رفت تو ده
شمام حنانه خانم کوچولو رو ببوس (:
چند سال که نه... اما نه دیگه یک سال ):
الهی همیشه خوب و سلامت باشی دوست جونی![](http://www.blogsky.com/images/smileys/119.png)
خریدای گل پسر ناز مبارک
ممنونم عزیز دلم
کت شلوار کوچولو نینی مبارک باشه.
ممنون ازت
جالبه
داشتم دیروز به خواهر شوهرم همین رو می گفتم که چقدر از دیدن لباس نو پوشیدن دخترکم ذوق می کنم اینقدر که اگر خودم صدتا لباس جدید بخرم باز شاید همچین حسی نداشته باشم
همسر جان هم همینطوره...
مادری و پدری چقدر آدم رو متفاوت و از خود گذشته می کنه...ادم اونقدری که عاشق بوی تن و حتی بوی عرق بچه اش هست و کیییییف می کنه از بوییدن لباساش از بوییدن لباس عرق کرده معشوقش اینقدر کیفور نمیشه...
ان شالله هیچ بچه ای درد نداشته باشه...
الهی هیچ بچه ای از گرسنگی و درد گریه نکنه...
طفلک همه بچه هایی که این روزا درگیر جنگ و قحطی اند...
طفلک تر مادراشون...
بله زیاد متفاوت میشه آدم بعد از اومدن بچه اش. خیلی زیاد!
آمین
من تازه بعد دو سال به وسایل خونه ام عادت کردم
سختمه دم به ثانیه عوضشون کنم، وابستگی عاطفی میگیرم:)
منم وابسته میشم
چقد دوست داشتنی شدی :)
دلم میخواد ببوسمت...
مراقب خودت باش
لوس شدم الان![](http://www.blogsky.com/images/smileys/112.png)
تو هم همینطور
می خونمتا
ای جوونم..دندون داره....توت میدونی یاد روزی افتادم ک اومدی نوشتی مامان شدی...گویا دیروز بود..ولی چقدر از نظرزمانی گذشته....پسرک دندون داره...یاد روزی ک وبلاگتو باز کردم و باهات اشنا شدم...آخی..چقد زود گذشت...
خیلی مراقب خودت باش عزیزم.اون کوچولوی دوست داشتنی عشقولی هم ببوسش محکمممممم:):*:*:*:*
از گفتن تو خودم هم یادم افتاد نل جان. داشتم مرور می کردم تو ذهنم
درست میگی خیلی زود گذشت. خیلییییی
اتفاقا من هم اولین بار که به وبت اومدم رو یادمه (:
توت جونم منم دست و پاهام درد میکنه احساس میکنم باید کلسیم بخورم. همسری هم هر ماه میبرتم یدونه نوروبیون بهم میزنن:((((
آخی کت خریدین براش...الهی.. تصور میکنم چقد خوردنی میشه فندقتون. مبارکش باشه.
متاسفانه من کمی بدقلق هستم
آمپولم نمی زنم تازه
ممنون(:
مبارکش باشه جوجه من
مرسی نسیم جان
آرشا چطوره ؟
اوخییییییی کت خریدین براش؟مبارکه.
ان شاالله کت دامادیشو بخری و ازدیدنش تو اون لباس ذوق کنین
آره کت گرفته بودیم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/120.png)
خیلی ممنون نیلو
مبارکه دندونهاش عزیزم الهی همیشه شاد و سلامت باشه.
(؛