ما هرکول نیستیم

مطلب اول به علت در دست نداشتن مدارک مکفی  Deleted

بعدن نوشت: سارا میگه بیرون اومدن رحم توجیه علمی نداره. یعنی امکان نداره بیرون بیاد.من نمی دونم چون دکتر نیستم.شما اما کماکان هرکول بازی در نیاریدهاااا.مادربزرگم خودتونید (:
بعد تر از بعد نوشت: این رو یادم رفت بگم.یعنی راستش از اول هم دلم نیومد بگم.دختری که این اتفاق واسش افتاد وقتی رفته بود دکتر،(هر دکتری هم نمی تونست مراجعه کنه فقط بخش دولتی.اوضاع مالی خوبی نداشتن زیاد) برای بعد از سیزده بدر بهش وقت عمل داده بودن.همین باعث شده بود زخم دو چندان عفونت کنه. بیست روز تاخیر داشت واسه عمل.
بعدتراز بعد تر از بعد نوشت: این دو سه روز اخیر که داداش کوچیکه عمل کرده من و مامان تمام شماره های گوشی و دفترچه تلفن ها رو بالا پایین کردیم و حال هرکس که می دونستیم کسالت داره را جویا شدیم.انگار تازه فهمیدیم که سلامتی چقدرمهمه.!تازه فهمیدیم کسانی که بیمار تو خونه دارند چقدر  زندگیشون متفاوته!
نظرات 42 + ارسال نظر
دندون سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 10:47 http://roozhaye-zendegie-man.blogsky.com

من دقیقا اینجوری بودم...خونه بابام که بودم پسر نداشتیم من جور همه چیز رو به دوش میکشیدم... چقدر مبل و کارتنای سنگین بلند کردم... چقدر ... هی روزگار امروز رو فاز منفیم...

نکن دندون ... کمرت آسیب می بینه
اره عزیزم وبت رو خوندم نمی دونستم چی بنویسم
اخه یه حدسی زدم

مهدیا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 10:53 http://mahdia.blogsky.com

وای چه اتفاق بدی .چقدر ناراحت کننده.بیچاره دخترک.
من هم یه بار از این هرکول بازی ها در اوردم ونتیجه اش کمردرد چند ماهم شد.فکر می کنم ادم شدم.

دور از جونت.... باز خوبه درس عبرت شده واست

نسیم سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:05 http://nasimmaman

یعنی چی؟ یعنی یه توده توی رحمش بوده که اومده بیرون؟!
طفلکی...چقد وحشتناک

مثل اینکه... دقیق که نمی دونم.کلیتش این بود
خدا خودش کمکش کنه نسیم جان

ایران دخت سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:19 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

انشاالله که زود حالشون خوب میشه......نمی دونم ما چرا اینجورییم فکر می کنیم اگه اینکارا رو انجام بدیم ازمون تعریف می کنن و بهمون افتخار می کنن.... واقعا بده...

اخه گاهی هم تنها هستیم و جز درو دیوار کسی نمی بینتمون.... کلن حس کوزت بودن تو خونمونه کوزتی آغشته به هرکولیت... والا

دل آرام سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:35 http://mrs-delaram.blogsky.com/

آخ آخ. مگه رحم به این راحتی در میاد؟
حالت تهوع گرفتم. حالم بد شد

نمی دونم
اوا!! ببخشید

sahar سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:38 http://site02.orq.ir/

لحظه هاتون زعفرونی ، نیلوفرگونه و قشنگ
65185

حالا چرا زعفرونی.خندم گرفت خب
تبلیغم تبلیغای قدیم

سحرالف سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:40

من یه بار سر همین کار45 روز خونریزی مرگ آور داشتم.
بعدش دمتر مجبورم کرد واسه قطع شدنش قرص ال دی بخورم.اه اه اه

انشالا دیگه پیش نیاد سحر.خودت هم رعایت کن دیگه

سارا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:46 http://perinparadais.blogsky.com/


موهای تنم سیخ شد توت جان وای مگه رحم بیرون میاد

سارا... خب یه بار دیگه از دکتره بپرس
پس چرا واسه این اومده اخه

بلوط سرخ سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:55

ای واااای :( حالا توت فرنگی نمیدونی ما تو خوابگاه چه وسایلی جا به جا میکنیم؟! خب کی برامون انجام بده؟ مجبوریم خودمون انجام بدیم. از جابه جایی تخت و کمد گرفته تا حمل کردن کارتن و چمدون های سنگین

راست میگی شادی... کاش یه ربات داشتیم هممون این کارهارو انجام میداد

مهناز سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 12:04 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

وااااای توت فرنگی چقدر وحشتناک!!!یعنی ممکنه به همین راحتی این اتفاق بیفته؟مامان منم همیشه تا تنها میشه,مبل و فرشها و کمد رو تنهایی جا به جا میکنه و تغییر دکوراسیون میده و هرچی هم بهش میگیم گوشش بدهکار نیست!!!
خیلی حالم بد شد,اینا رو خوندم!مرسی که گفتی عزیزم...باید حواسمون رو بیشتر جمع کنیم!

نمی دونم.
آره مهناز باید رعایت کنیم
هیچ چیزی با سلامتی برابری نمی کنه... هیچیه هیچی

سهیلا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 12:11 http://rooz-2020.blogsky.com/

پر بیراه قدیمیا بهمون نمیگفتن که وسایل سنگین بلند نکنید بعدن دودش تو چشمتون میره.
طفلی دختره....
خیلی ناراحت شدم. دعاگوش هستم

آره بخدا بیراه نگفتن...انشالا حالش بهتر شه

مریم بانو سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 13:12 http://rozhan313.blogsky.com

ای وااای.....
چه وحشتناااک...
مو به تنم سیخ شد

ببخشید

مریم بانو سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 13:14 http://rozhan313.blogsky.com

انشاالله داداشت هم به زودی سلامتی کاملش رو به دست میاااره

ممنونم عزیزم.قربون تو دوست مهربونم

سارا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 13:23 http://perinparadais.blogsky.com/

توت جان من این ماجرارو از پزشک پرسیدم میگه نه این از نظر علمی صحت نداره و رحم به این راحتی بیرون نمیاد و از هزار جا وصله
ایشون یه مشکلی داشته و برای مثلا حرف مردم اومدن اینو گفته ممکنه از قبل توده یا فیبروم یا میوم داشته باشه و این باعث خونریزی شده و به همین دلیلم شیمی درمانی شده ولی این گفته که رحمش اومده بیرون اصلا توجیه علمی نداره

باور کن همچین اتفاقی واسش افتاده
البته توی عمل تاخیر داشتن بخاطر اینکه دکتررفته بوده تعطیلات نوروزی و شاید این بهش دامن زده باشه

غزال سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 13:38 http://yaldayeshab.blogsky.com

ووووای توت ترسیددم
من همیشه ازینکارا میکنم...دیگه دست به هیییچی نمیزززنم

نه دیگه در این حد غزال

هیما سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 14:07 http://hima63.blogsky.com

وای چه وحشتناک
منم قبلا از این کارا زیادمیکردم .اما الان خیلی مراعات میکنم

من خودمم از این جوگیریات زیاد داشتم!!!
الان دیگه نه

خانم آبی سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 14:49

آره.. هممون گاهی فکر میکنیم یه کاری باید حتما همون لحظه انجام شه.. صبر نداریم واسه پیدا شدن مرد قوی.. واقعا تفاوت های فیزیولوژیک رو فراموش میکنیم.. حیف این دختر.. چقدر آسیب دیده توت فرنگی

کاش ما انقدر آسیب پدیر نبودیم خب!!! گاهی هم اجتناب ناپذیره آبی... یعنی چی آخه

شین سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 15:26 http://www.thelittletraveler.blogsky.com

منم تو سال دو بار اسباب کشی می کنم و انقد چیز میزای سنگین بلند میکنم. کارتنهای پر از کتاب واقعاً سنگینن.
منتها فک کنم رحمم خیلی محکمه. درنیومد.
خیلی دلم سوخت واسه اون دختره. چند سالشه؟

نکن این کارو شین.بیشتر مراقب خودت باش عزیزم
سارا میگه از یه دکتر پرسیده بهش گفته نمیشه همچین اتفاقی بیفته. نمی دونم
بیست و هفت.هشت فکر کنم

نارسی سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 15:43 http://dokhtarebaharii.persianblog.ir/

وای توت جان چه ترسناک ! مرسی که یادآوری کردی گاهی یادمون میره و دست به کارای عجیبی میزنیم ... منم چند وقت پیش تنهایی ساید رو اوردم وسط اشپزخونه و شستم و تمیز کردم و تا چند روز کمر درد داشتم

آره خانم!!!! دیدم عکسش رو اون موقع
ساید وسط آشپزخونه بود. سنگینه نارسی.... اصلن رحمم در نیاد کمر که داغون میشه که...
البته دور از جون همه

پریا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 16:46 http://athletic-programmer.blogsky.com/

یعنی بیرون زدگی رحم داشته؟
معمولا نمیذارن این مشکل به این مراحل عفونت و بعدش کنسر برسه:)
طفلکی فامیلتون خیلی بدشانسی اورده.

البته این روزا اوضاع بیمارستان ها فاجعه است :(
اتاق عملی که باید ایزوله باشه، وضعیت فاجعه ای داره، کثیفه !!!
خودم به چشم دیدم که سقف یه اتاق عمل ریخته و هیچ کاریش نمی کنن، یا طرف راحت از در دستشویی میاد توی اتاق عمل !!!
اصلا یه وضعیه، حرفیم که می زنی، مدیر بیمارستان میگه بودجه ندارن که خرج کنن !
چقدر بیمارها به خاطر عفونت بیمارستانی، عفونت های مقاوم بیمارستانی می میرن :((
و هیچکس هیچکاری نمیکنه :(

فامیلمون نیست پریا...آشنای خیلیییی دور
چقدر بده اخه... مگه جون آدم ها شوخی بر داره

پریا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 16:57 http://athletic-programmer.blogsky.com/

به نظر منم رحم نمی تونه به این سادگی از بدن خارج بشه.
دیگه در بدترین حالت، بیرون زدگی شدید رحم اتفاق می افته که افتادگی شدیدی هست ولی باز با جراحی درمان میشن و مشکلی نیست.
حتی عمل با تاخیر هم انجام بشه باز میشه با دارو ها و انتی بیوتیک ها عفونت رو کنترل کنن و از بین ببرن.

اما اینکه نوشتی بیمارستان دولتی !!!
علت مرگ و مشکلات خیلی از ادمها همین بیمارستان های دولتی یا کشتارگاه هست.

کشتارگاه واقعن!! اگه خودم نمی شناختمش و یک درصد شک داشتم که واقعا اینا پیش اومده هیچوقت نمی گفتم
اما متاسفانه رخ داده پریا... خیلی بده بخدا آدم غصه اش می گیره

Magam سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 17:22

جسارته،اما اگر کسی تحت شیمی درمانی قرار بگیره یعنی اینکه توده ی سرطانی توی بدنش داشته

یعنی ربطی به فشاری که به بدنش اومده نداشته؟
تست سرطانش منفی بوده بنظرم
نمی دونم واقعا

پیچک سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 18:22 http://Www.duallove.blogsky.com

مگه رحم در میاد آخه ؟مگه میشه مگه داریم ؟
چی بگم والا

نمیدونم والا

Amitis سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 19:21

امیدوارنم داداشت زود خوب شه ، اتفاق مهمی نباشه ، در مورد این دختر هم فکر می کنم ، شاید خانواده اش نخواستن کل قضیه رو بگن به هر دلیلی ، چون اصلا همچین چیزی امکان نداره از لحاظ پزشکی

ممنونم عزیزم
چی بگم والا ....

موژان سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 19:24 http://zendegyema.persianblog.ir/

وای توت فرنگی نمیدونی چ چمدونهای سنگینی رو تو خوابگاه 4 طبقه میبردم بالا درسته واقعا خیلی باید مواظب خودمون باشیم

گریه نکن

موژان سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 19:25 http://zendegyema.persianblog.ir/

راستی داداش کوچولو حالش چطوره ؟

خیلی بهتره عزیزم.خوشبختانه نتیجه عملش خوب بوده (:

مبی سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 22:25 http://inthisworld.blogsky.com

مریض داری خیلی سخته، هم باید حواست به همه چی باشه هم باید قوی بمونی و قوی نشون بدی تا مریض خیالش راحت باشه

هم باید کلی مهمون بی ملاحظه راه بندازی!!!!!

آنا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 22:30 http://aamiin.blogsky.com

برادرت بهتره؟

بله خوشبختانه بهتره آنا

مرمری سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 23:11

انشاله بزودی حال داداشت خوبه خوب بشه، فک کنم رحم پایین میادش وقتی کار سنگین میکنیم ، نکه بیرون بیاد ، دکترعمل میکنه میکشه بالا من خودم تجربه کردم وعملم کردم ، بعد عملم درد داره ادم خیلی سخته ، ولی به مرور خوب میشه

ممنونم عزیزم
اگه منظورت افتادگی هست.می دونم به چه شکله اطرافیانم عمل داشتن.
خدارو شکر که عملت خوب بوده.
نمی گم بصورت کامل بیرون اومده بود اما خب یه بخشیش اسیب دیده بود بعد هم عفونت شدید کرده بود.

بینو چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 09:34 http://ruzhayearghavani.blogsky.com/

ای وای چه اتفاق وحشتناکی .. ایشالا که خدا کمکش کنه بتونه سلامتیش رو به دست بیاره
من به شخصه خیلی به این تذکر نیاز داشتم، ممنون
برادرت بهتره راستی ؟

انشالا
خیلی بهتره عزیزم.کماکان محتاج دعاست و هستیم

دندون چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 09:50 http://roozhaye-zendegie-man.blogsky.com

صبح اومدم میبینم مطلبت دیشب یه چیز دیگه بودا... اما تو علم پزشکی ثابت شده که فشار سنگین روی کمر در خانوما به قسمت های زنانه آسیب جدی وارد میکنه.... خدارو شکر که برادرت خوبتره... مریض تو خونه داشتن خیلی بده خیلی...
هیچی هم که نگی عزیزی...

آره دندونی اولی رو برداشتم.
قربون تو برم فندقکم

شین چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 10:48 http://www.thelittletraveler.blogsky.com

اونایی که یه مریض دارن زندگیشون خیلی خیلی متفاوته. اصلا زندگیشون مال خودشون نیس دیگه

امیدوارم همه بیمارها سلامتیشون رو به دست بیارن دوباره

tarlan چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 11:00 http://tarlantab.blogsky.com

توت عزیز امیدوارم داداشت هر چه زودتر سلامتیشو بدست بیاره ...
برای دختر خانوم ناراحت شدم از خدا میخوام حالش خوب بشه و مشکلات جسمیش بر طرف.

قربان شما ترلان عزیزم
منم همین ها رو واسش خواستم بانو

نیلوفرجون چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 11:01 http://talkhoshirin2020.blog.ir

اگه یکی افتادگی رحم داشته باشه،و چیزای سنگین بلندکنه درمیادبیرون،امانمیدونم کلا هم کنده میشه یانه. منم همیشه ازاینکارای سنگین میکنم. درس عبرتی شد واسم

نکن دیگه نیلویی.منم به خودم قول دادم از این کارها نکنم دیگه

سیمای چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 11:03

توتی داداش خوبه؟
منم هرکول بازی خیلی میکنم
از بس که دوس ندارم از کسی کمک بخوام

خوبه خوشگلم
آخ گفتی.اصلن ما ترک ها همینطوری هستیم!!

بنفش چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 12:54 http://dancelife.blogsky.com/

چی نوشته بودی دیلیت کردی هق هق
از دستم در رفت
برادرت خوبه؟ بهتره؟

چیز خاصی نبود که بنفش جونم
هق هق واسه چی؟
خیلی خوبه.اینهمه دعا پشتشه مگه می تونه بد باشه
می کشمش بد باشه

زرین چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 12:58 http://zarrinpur94.blogfa.com

خدا انشالا هم به داداش عزیزت وهم به اون خانوم سلامتی بدهو
بیمارستانا رو که نگو اون از دولتیا !خصوصیا هم که فقط میخوان ملتو سر کیسه کنن......

انشالا
هرکدوم به یک نحوی... چی بگم امیدوارم درست شه اوضاع

مریم بانو جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 10:31 http://rozhan313.blogsky.com

کروکودیل عااااشق ؟ (با لحن جناب خان)
چه تناااقضی ، لطافت عشق در کنار خشونت یه کروکودیل :))
ولی خیلی باحال بوود :))

آخه من در حین لطافت تو عشق یه ترکش های کروکودیلی ای تو خودم دارم مریم که گاهی متاسفانه پرتاب میشن

اعصاب من جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 17:23 http://afkarenagofteh.blogfa.com

خدا همه مریضا رو شفا بده
بیماری واقعا سخته

انشالا

موژان شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 23:26 http://zendegyema.persianblog.ir/

کروکودیل ؟! بی خبر بری نمیبخشمت

کروکودیل نشم ؟
نرفتم که دوستم... دلم واستون تنگ میشه نمک گیر شدم اینجا

ماهی سیاه کوچولو شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 23:45 http://mahisiyahekocholo.blogsky.com

واقعا همین طوره که میگی....تو خونه ای که بیمار هست، شرایط خیلی سخته....

آره خیلی هم سخته!

زبله یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 20:38 http://lee-aad.blogsky.com

سلام توت ما خوب هسته

سلام عزیزم.تو مهمون راه انداختی نمی دونم چرا من خسته ام (:

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.