گوش نواز تر از صدای باران

سکانس هایی که زن و شوهرها برای اولین بارمیرن صداقلب بچه شون رو بشنون تو فیلم ها دیدین؟ چه هالیوودی .چه بالیوودی .چه ایرانی. تو این یک موردفرقی با هم ندارن.همه اش هم از این قراره:

 همینطور که مادروپدر بی صبرانه منتظرن و دل تو دلشون نیست ،یه دفعه صدای گوپ گوپ... گوپ گوپ... می پیچه تو اتاق و دوربین زوم میشه رو صورت مادرو  وقتی یه قطره اشک از گوشه چشمش می چکه به سمت گوشش نمای دوربین تو شات میشه .زن و شوهر با هم تو کادر هستن.پدر در حالی که بغضش رو قورت میده دست همسر رو که از ابتدا تو دستهاش گرفته بود با عشق توام با شعفی وصف ناشدنی  می فشاره وفیلم باز زومه. این بار زوم رو دست هاشون. حلقه ی ازدواج کمی می درخشه.در همین حین هست که یه نمای کلی از اتاق داریم. و ... هیچی دیگه کات. حالا در صورتی که فیلمه هالیوودی یا بالیوودی باشه شوهره یه بوسه ای هم عنایت می کنه. ایرانی باشه هم که خب... هیچی!

منم تحت تاثیر همین فیلم ها بودم دیروز.استرسم اما واقعی بود. واقعیه واقعی.

دکتر که ژل رو ریخت رو شکمم اوشون بالاسرم ایستاده بود. اتاق در سکوتی عمیق فرو رفته بود.سونو رو انجام داد اما هیچ صدایی نیومد.قلبم دیگه داشت کنده می شد از جاش، زل زده بودیم به دکتر. تا بالاخره بعد از این که ما رو جون به لب کرد،لب به سخن گشود و گفت: "جنین هشت هفته و پنج روز.قلب هم داره". من که هنگ بودم.حرف زدن یادم رفته بود.اوشون گفت پس صداش کو؟ گفت دستگاهم خراب شده این دستگاه قدیمیه.بخاطر همین صداش رو با گوشی می شنوم. رسما ... به فانتزی هامون.

ما هم دست برنداشتیم.بالاخره بایدیه قطره اشک می ریختم یا نه؟ یه طرف گوشی رو من گذاشتم تو گوشم یکیش رو هم اوشون.بالاخره یه صدای خش داری اومد و ... هی یواش گفت :گوپ گوپ... گوپ گوپ...

و استرس ها آنی به پایان رسید و جای خودش رو به شادی داد.

اشک ها هم که سرازیربودن وقصد تموم شدن نداشتن انگار. یواشکی بهتون بگم که اوشون هم چشماش کلی خیس شد.دستم رو با عشق توام با شعفی  وصف ناشدنی فشرد اما حلقه ها باعث شد دردم بگیره و بگم "عه یواش".کلا جون به جونم کنن نمی تونم صحنه های احساسی رو خوب از آب در بیارم.فقط اکشن!


شک ندارم این گوش نوازترین صدایی بود که تا به حال شنیده بودیم. گوش نوازتر از رقص قطره های آبشار روی صخره ...

نظرات 64 + ارسال نظر
دل آرام پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 11:56 http://mrs-delaram.blogsky.com/

آخی
ایشالا که سالم باشه نی نی.
برا نی نی قلبدارمون شعر بخون.
من برا داداشم شعر می خوندم. باهاش حرف می زدم. ذوق می کردم براش. قربون صدقه اش می رفتم. وقتی دنیا اومد صدای من رو هم می شناخت. فکر می کرد مامانشم
من رو می بری به اون روزای ده سال پیش که داداشه تو شکم مامانم بود

وای وقتی گفتی صدات رو می شناخت اصن چشمام پر شد

پپل پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 12:00


جالب تعریف کردی.
البته برای خودتون مطمئنن پر بوده از استرس و شوق
به سلامتی

اوف! استرس بود و استرس بود و استرس
ممنونم

مهندس جان پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 12:17 http://mohandesjan.blogsky.com

با خوندن پستتون انگار یه فیلم دیدم :)

یه فیلم واقعی(:

تمشک پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 12:33 http://mahbubedelam.blogsky.com/

عزیزم، نازی، هرچند سحنه رومانتیک رو خراب کردی، ولی خیلی مبارکت باشههههههههههههههههههههههه

خراب کردم واقعا. ممنوووونم

جلبک خاتون پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 12:37 http://www.zendegiejolbakieman.blogsky.com

ای جووووووونم گوپ گوپش....
قربون عدسکم برم من....
خاله خاله پپلش هنوز درست نشده بفهمیم نی نی توت فرنگیه یا نی نی گلابی؟
انگشت هم داره؟
خاله فک کن هی انگشتاشو نازی نازی کنی....فسقلی جیگر...نیومده دل همه رو برده بیاد میخواد چیکار کنه ....صدای آروغ زدنشو بعدا ضبط کن بذار اینجا....خخ...
ازپی پی ش هم یادگاری عکس بگیر :)
دمبول عدسکمو با آب ولرم بشوری ها؟
وبت بوی نی نی میده :)))

فکر کنم درست شده اما مشخص نیست که
انگشت ؟... یه چیزایی شبیه انگشت هست ولی نه کامل
آخی...
آروغشو؟ چشم حتما. از دست تو تینا
پی پی؟ ملت حالشون به هم می خوره ها
از الان داری به شستنش می اندیشی؟
ای جونم...

نیلوفرجون پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 12:52 http://talkhoshirin2020.blog.ir

الهی،دلم خواست اما مطمئنم شوهرجان من عمرا بیاد،اگه هم بیاد هیچ احساسی بروز نمیده نینی الان دوماهشه. هنوز 7ماه دیگه مونده

خب یواشکی که بروز میده. طوری که فقط خودتون دو تا بفهمید
آره راه درازی در پیشه

mahee پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 13:13

عزییییزم..فداش بشم من..قربون اون قلب کوچولوش
من کاملا میفهمم.مخصوصا اونجا که دستگاه خرابه! چون سر ریحانه هم دستگاه خراب بود و من صداشو نشنیدم.البته من تنها بودم.همسر ابادان بود!
مبارکت باشه..پس دیگه فندق نیست.اندازه هلوی گنده اس!
خیلی قشنگ توصیف کردی مامان!!

وای دستگاه دکتر تو هم خراب بود. خیلی بده
هلو؟ نه بابا ماهی... کوچمولوعه هنوز

اتشی برنگ اسمان پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 14:26 http://atashinrangaseman.blogsky.com

الهی قربون تو مامان خوشگل و اکشن بشم من!

خدا نکنه آتش خانم مرغی

ای جآن حالا بذار تندتر بشه اونوقت چی میگی تکوناشو نگو اووووف

فوبیای تکون دارم اصن

آویشن پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 15:21 http://dittany.blogsky.com

ای جونم
توت فرنگی تو که خودت خوشمزه ای،ببین بچت چی از آب در بیاد...
واقعا داشتم این متن و میخوندم برات خوشحال شدم.امیدوارم همیشه از رو شادی فقط اشک بریزی

ممنونم عزیزکم

هیما پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 16:03 http://hima63.blogsky.com

عزیزززززززززم ، بهترین لحظه برا هر پدر و مادریه

خیلی نابه

مبینا پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 16:10

خداروشکر عزیزم

خداروشکر

خانومی پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 16:48

وای عزیزم خیلی خوشحال شدم ...
خیلی دوست دارم وقتی نی نی داره شیطونی میکنه دست بزنم به شکم مامانش ولی تا حالا قسمت نشده ...

نی نی خودت رو حس می کنی انشالا

بانوی کوچک پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 20:55 http://barayeman3.mihanblog.com

سلام توت جان وااای خدای من خودمو ی لحظه گذاشتم جات ی حس بینهایت شیرینه خوشبحالت ک تجربه اش کردی ...

سلام عزیزم
حس خاصیه

سهیلا پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 21:33 http://rooz-2020.blogsky.com/

ای جونممممممممم
گوارای وجودتون حس کردن این لحظات ناب عزیزم....
همچون شهد و شکر ایام بکامتون

مرسی سهیلا خانم جانم

الناز پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 23:00 http://bidadeeshgh.blogsky.com

به به عزیزم ایشاالا همیشه شاد باشی...برا منم دعا کن توت جونم
خیلی حس ناب و عالیه...ترانه مادری...

شما و تو دلیت هم سلامت باشی خانم
همینطوره

مبی پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 23:03

مبارکتون باشه صدای روح نواز زندگی :)

ممنونم مبی جانم

ویولا جمعه 22 آبان 1394 ساعت 00:14 http://www.sadafy.persianblog.ir

ای جانم عزیزم... خدا حفظش کنه یاد لحظه اول خودم افتادم که قلبم تو دهنم بود،اقای دکتر سونوگرافیست گفت چته دختر، چرا قلبت اینقدر تند میزنه و بعد صدای گرومپ گرومپ قلب کوچیک ولی واقعی اش بود که از یه موجود سه ونیم میلیمتری خیلی معجزه طور شنیده میشد... خدایا شکرت....ایشالا نی نی هامون خیلی سلامت میان به زندگیمون رنگ جدیدی می بخشن... فکر کن توت... یه تجربه ی منحصربفرد که زندگیمون رو برای همیشه عوض می کنه....

چشمام اشکی شد ویو... بیا بغلم

مرمر جمعه 22 آبان 1394 ساعت 00:23 http://www.m-h-1390.blog.ir

جووووووونم...ایشالاااا خدانصیب همه منتظرا بکنه این حال خوبووووو....
خداحفظش کنه جوجو رو

انشالا همه حس های خوب رو تجربه کنن
ممنون

Amitis جمعه 22 آبان 1394 ساعت 00:25

عزیزم بچت با سلامتی به دنیا بیاد ، :)

مرسی دوستم

نل جمعه 22 آبان 1394 ساعت 00:27 http://ykishodan.blogsky.com

از ظهر چندبار پستتو خوندم و آرامش گرفتم.. دلم بغل کردن مامانمو خاست و تشکر...
با کل اتفاقات امروز بیشتر حندیدمو بوسیدمشون.. حس زیبایی منتقل کردی..
دلم مادرشدن هم میخاد. اما خیلی میترسم.نیس حالا شوهر کردم و اونم مشتاق بچه است :)))))
انشالله جنینت پر از سلامتی و انرژی و شادی باشه و صالح! زیر سایه مامان توتش و بابا گلابیش:)
براتون تمام زیباییها و خوبیهارو میخام :)

ای جان... کلی ببوس مامانت رو. منم بوس بارون کردم مامانمو
الهی! هرچی مصلحته اتفاق بیفته واست
ممنونم

سپیده مامان درسا جمعه 22 آبان 1394 ساعت 10:55

آخ من قربونت بشم که اینقدر زیبا و بامزه مینویسی
همیشه که میخونمت در حالت عادی یه خنده ی کوچولو رو لبهام میاد وای به حال اینکه کمی هم طنز بنویسی
الهی شکر صدای قلب نی نی جون هم شنیدید ... الهی به خوبی و خوشی به دنیا بیاد و شادیهاتون و دو چندان کنه

خوشحالم که دوست داشتی عزیزم
ممنونم. انشالا

بادبادک جمعه 22 آبان 1394 ساعت 14:39

ای جانم جمله اخرت معرکه بود^ - ^
ای خدا چه قلب کوچولو و نازنینی داره تو دلت تاپ تاپ میکنه الان:) خدا حفظش کنه... ^ - ^

آره یه قلبِ کوچولوی کوچولو
مرسی

جلبک خاتون جمعه 22 آبان 1394 ساعت 17:14 http://www.zendegiejolbakieman.blogsky.com

خب عب نداره من حالم بهم نمیخوره...از پی پی ش عکس بگیر واسه خودم بذار فقط...خخخ
خاله شیکمت که گنده شد و دیگه پنگوءنی راه رفتی با عمو گلابی کلی از این عکسای یادگاری بگیر هی که گنده تر هم میشه هی عکس بگیر عدس که به دنیا اومد هی نشونش بدی بگی تو اینجا بودی ها؟که هی ذوق کنه هی از اون ذوقا که تهش جیغ نی نی گونه س کنه...
خاله می می هات شیر دارن الان؟
کی شیر میاد توشون؟
الان عدس چن ماهشه؟
خاله بیا میخوام بوست کنم دیوونه :)))

اختصاصی از پی پی آخه؟
کجا رفته بودی تینا؟ وبت بسته بود ):
باشه عکس هم می گیریم
نه بابا... اصن یکی از‌‌‌‌‌‌‌‌ ترس هام همین شیره... فکر کن
نمی دونم تینا... تجربه اش‌ رو نداشتم که
از کسی هم سوال نکردم. حالا سرچ می کنم می بینم
الان که دارم جواب کامنتت رو میدم دو ماه و نیم

پریا جمعه 22 آبان 1394 ساعت 17:26 http://athletic-programmer.blogsky.com/

اخی چقدر قشنگ و لذت بخش
انشاالله به سلامتی به دنیا بیاد.
چه مامان و بابای مهربون و نایسی :))

مواظب خودت باش مامان خانمی

مرسی پریا
چشم

ایران دخت جمعه 22 آبان 1394 ساعت 18:11 http://delneveshtehayedeleman.Blogsky.com

ان شاالله به زودی خبر به دنیا اومدنش رو بشنویم...

مریم بانو جمعه 22 آبان 1394 ساعت 21:08 http://rozhan313.blogsky.com

عززززززززززززززززیییییییییییییییییییییزم....
قلبووون اووون قلب کوشمولوووش بشممم من برنجک روووو

قربونت مریمی

الی جمعه 22 آبان 1394 ساعت 21:32 http://elhamsculptor.blogsky.com/

ان شالا چه اژدر باشه چه منیژه صحیح و سالم باشه عزیزم

انشالا... سلامتی مهم ترین چیزه بخدا

موژان جمعه 22 آبان 1394 ساعت 23:59 http://zendegyema.persianblog.ir/

سلام عزیزم
خیلی خوشحالم برات میدونم یکی از شیرینترین روزای زندگیته خیلی خیلی خوشحالم که داری این لحظه ها رو تجربه میکنی امیدوارم منم لیاقت تجربه چنین روزهایی رو داشته باشم مواظب خودت و جیگمل خاله باش

سلام موژانی
شک ندارم که لیاقت خیلی خیلی بیشترش رو داری
چشم شمام مواظب خودت و عشقتون باش‌(:

ح مثل .. شنبه 23 آبان 1394 ساعت 09:13

سلام توت خوبی انشالله؟ مراقب خودت باش . خدا را شکر که صدای دلنواز قلبش رو شنیدی . انشالله یه عمر صدای خنده هاش رو بشنوی

سلام نگار. ممنون تو چطوری؟
خدارو شکر... مرسی گلم

شیشه شنبه 23 آبان 1394 ساعت 10:21 http://www.sangoshishee.blogsky.com

سلام . مبارک باشه . انشاالله که بزودی زود بغلش کنی. صدای قلب جنین یکی از زیباترین صداهای دنیاست . صدای یک معجزه است

سلام
مرسی. خیلی نابه احساسش. اشکهاش هم از همیشه گرم تره. انگار از خودِ خودِ قلب میاد بیرون

سارا شنبه 23 آبان 1394 ساعت 10:47 http://perinparadais.blogsky.com/

وای ی ی نی نی توت فرنگی چقد خوردنی باشه
اصلا تصور نی نی داشتن تو قل قلکم میده توت جون
یه نی نی اکشن میشه یا احساسی؟

واقعا... الان قل قلکی هستی یعنی

به نظرم هردوش. میکس میشه

بانو سین شنبه 23 آبان 1394 ساعت 10:48 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

ای جااانم ای به فدای صدای قلبش ... عاشقتم اینقدر قشنگ مینویسی و با طنز عاشق روحیه اکشنتم مامان توتییی

قربونت برم عزیزم

نارسی شنبه 23 آبان 1394 ساعت 12:22

خدایا شکرت

دندون شنبه 23 آبان 1394 ساعت 14:35

وووویییییییییییییییییی دلم براش قنج رفت... چه حسی...

دل منم برا تو قنج رفت خب

هانی شنبه 23 آبان 1394 ساعت 15:14

اووووخی... هنوز هشت هفته شه قلبش تشکیل شده... قدرت خدارو میبینی... خدایا شکرت... خدارو شکر که سالمه عزیزکم

اتفاقن داشتم باهاش حرف می زدم
بهش میگم آخه تو به این کوچولویی قلبت رو کجا جا دادی فسقل

رهآ شنبه 23 آبان 1394 ساعت 15:31 http://colored-days.blog.ir/

به سلامتی مامانی :)
نی نی ت یک هفته و پنج روز از نی نی من بزرگتر ِ :)

فقط دوازده روز
آخی
انشالا سلامت دنیا میاد

آوا شنبه 23 آبان 1394 ساعت 18:57 http://ava-life.blogsky.com

مبارک باشه ....به امید شنیدن صدای قشنگش

همچین صدای آقا میکاییل کوچولوی جیغ جیغو آوا

منظورم حرف زدنشه

ماهی شنبه 23 آبان 1394 ساعت 19:00

معجزه خدا بر تو مبارک.

مرسی عزیزِ مهربونم

شکیبا شنبه 23 آبان 1394 ساعت 20:48 http://sh44.blogsky.com

سلام
دیدی کوچولوی نازت هیچ مشکلی نداره صدای قلبشم که شنیدی پس خیالت راحت باشه استرس بیخودی دیگه نداشته باش تا مغز بادوم هم راحت بتونه رشد کنه
در ضمن چند تا توصیه
کندر باعث باهوش شدن بچه میشه
و سیب سرخ زیبا رو بده به یه ادم خوب که قبولش داری بهش سوره یوسف رو بخونه بعد نوش جان کن بچه ات خوشگله خوشگلتر میشه

سلام
وای خیالم آره خیلی راحت شد بخدا
ممنونم شکیبا خانم. حتما انجام میدم
کندر رو هم از دکتر بپرسم بعد

بانوجان شنبه 23 آبان 1394 ساعت 21:19 http://banoo217.blogsky.com

خعلی حس خوشملیه...تجربه نکردما...ولی حسم میگه قشنگه!
خدا حفظش کنه براتون...
خعلی ذوق کردم من!

ای جان. تجربه می کنی انشالا
ممنون

دخترک یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 02:40

خیلی مبارک باشه این بوس را پذیرا باش تا سرفرصت تر بیایم

Rojin یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 07:03 http://rojna.blogfa.com

آخی مبارکه. حاملگیتون بی خطر :)

سلام
مرسی عزیزم.

nht یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 13:48 http://ruzhayearghavani.blogsky.com/

عزیزززززم، خیلی بامزه تعریف کردی ولی به نظرم خیلی لحظه پر استرسی بوووده
ایشالا که سلامت بیاد تو آغوشت

آره همینطوره که میگی. خیلی استرس داشتیم واقعا
ممنونم

j.a یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 14:35 http://daddy-long-legs.blogsky.com/

وای چقد عالی:-) :-)
فقط من یکی از تجربه های مامانمو بگم....مامانم میگفت که تو حاملگی من،خاله اش بهش گفته بود که به کسی نگه که مثلا ماه چندمه و اینا،چون بقیه هی میپرسیدن چقد مونده چقد مونده و ماههای آخر ممکن بود سخت بگذره....و تجربه ی خاله اشو عملی کرده بود و راضی بود:-)
گفتم بگم:-)

ای جودی جان....
اون‌ واسه گذشته هاست خواهر
الان تاریخ آخرین پ.ریود رو می پرسن بعد خیلی شیک حساب می کنن. یه روزم اینور اونور بگی خفه ات می کنن. والا

مهناز یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 16:04 http://www.1zan-moteahel.blogsy.com

واقعٲ هم این صدا گوش نوازترین صداییه که آدم تو زندگیش میشنوه.یه تجربه نابه....
خداروشکر که نی نی حالش خوب بوده.ایشالله چندماه فوق العاده رو پیش رو داشته؛باشی و بتونی نی نی سالم و خوشگلتو بغل کنی

تکه اصن
انشالا مهنازی

میلو یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 17:01 http://www.calmyellow.blogsky.com

قلبم از جا کنده شد تا بگی دستگاهه خرابه!
خدارو شکر توت جان :) ایشالا وجودش براتون پر از خیر و برکت باشه :)

ای وای ببخشید میلو
ممنونم. ممنونم

مریم دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 09:34 http://40years.blogsky.com

عزیزمممم هدا انشالله قلوپ قلوپ قلب این خانواده رو همیشه حفظ کنه و همیشه این طپش ها همراه با هیچان ناشی از خوشحالی باشه .
الهی آمین

ممنون
الهی که شمام خوشحال باشی همیشه مریم جان

از گوگولیت بنویس منتظرم

چشم

نسیم دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 10:46 http://nasimmaman

الهی قربون صدای قلبش برم....الهی همیشه سلامت باشه

ممنونم مامان نسیمِ گل

دختر همساده دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 23:41 http://zizinet.blog.ir

بعععععله...
اشک مارم که دراوردی :))
اشک شوقه البته..
خیلی برات خوشحالم..

اشک شوق اگه باشه اشکالی نداره
در غیر این صورت نبینم اشک های دوستامو

پریا سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 20:04 http://athletic-programmer.blogsky.com/

راستی توتی میخواستم چند وقته بهت یه چیزی بگم ولی هی یادم می رفت تا الان که یادم افتاد. حتما اب تصفیه کن های خونگی بگیرید.
تو بارداری و باید کلی اب بخوری و متاسفانه اب هایی که مثلا تصفیه شده، شدیدا الوده است.

مواظب خودت باش و حتما حتما اگه اب تصفیه کن خونگی نداری، بخرش.

نه نداریم پریا. اما آب جوشیده می ذارم تو یخچال همیشه
ممنون که به فکرمی

زهرای سعید چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 14:37 http://love-h-somuch.blogfa.com

دقیقا برعکس من
من کمی لوس تشریف دارم

لوسِ همه یا لوسِ شوهرت؟

نیلوفرجون چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 16:16 http://talkhoshirin2020.blog.ir

بزرگترین اشتباهی که ماها انجام میدیم همینه. پیش خودمونم کلی افتخار میکنیم که محکمیم و خودمونو لوس نمیکنیم. توتی جونم،تازه فهمیدم که چقد اشتباه کردم،وقتی پست بالارو میخوندم تموم جریانات قدیم اومد تو ذهنم و چقد براخودم افسوس خوردم. بهترنیس یه کم تغییرکنیم وبشیم یه زنه واقعی؟! نینی حالش خوبه؟ منم وقتی فهمیدم حاملم کلی برنامه ها داشتم،اما این هورمونا میذارن مگه.

تو هم اینطوری بودی؟
دقیقا... هورمون ها مجال نمیدن اما خب خیلی تو این دو روز پیشرفت کردم تو برقراری ارتباط با نی نی

الناز پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 00:00 http://bidadeeshgh.blogsky.com

منم اگه بودم ناراحت میشدم ولی تازه متوجه شدم ک لازمه بعضی وقتام زنا برا شوهراشون لوس شن تا تو مواقع ضروری کمکشون کنن ن اینکه فک کنن ما هیچوقت طوریمون نیست حتی برا مادرشوهرم همچنین. نمیدونم حالا ب نتیجه درستی رسیدم یا نه!!!

نتجه ات درسته عزیزم. اما عمل بهش واسه من که خیلی سخته. حالا یکم شاید تمرینش کنم

مهسا پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 01:01

سلام ، نی نی دار شدنتون مبارک. باشه، راستی تصمیم ندارید بقیه داستانتون رو بنویسید? ما منتظریم ها

سلام.ممنونم خانمی
واقعا حالم واسه نوشتن اون داستان مناسب نیست
معذرت می خوام یه وقت دیگه می نویسمش

شیشه پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 11:30 http://www.sangoshishee.blogsky.com

لوس شو . لذت ببر . این حالت ها ممکنه در طول زندگی آدم کمتر از انگشتان یک دستش اتفاق بیفته . مواظب نی نی خاله باش

آخه طبیعت من اینطوریه. می دونم به ضررمه. اما چه کنم
چشم

دخترک پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 18:53

من تغییر مکان دادم بالاخره برگشتم:دی
همون آدرس ولی بلاگ دات آی آر

مرسی که گفتی

ندا پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 21:04 http://www.lovemiracle.blogfa.com

منم تو هر شرایطی همسرم دستمو فشار بده بخاطر حلقه هامون 1 جیغ م کشم!خخخخخ
به به چ صدای قشنگی
لبخند

آخه واقعاً درد می گیره خب

بانو(: پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 23:45 http://banolabkhand.blogsky.com

مامان شدن خیلی سخته توت خانوم ولی ارزشش رو داره((((:
ب نی نی بگو عاااااااشقشم((((:

خیلی سخت.... ای جانم

مهر جمعه 29 آبان 1394 ساعت 02:34

خانوم توت جان...مادری با احساسی باش...
فرزندی صالح و سالم

چشم. بی احساسم یعنی؟

ممنون خانمی

جلبک خاتون جمعه 29 آبان 1394 ساعت 20:24 http://www.zendegiejolbakieman.blogsky.com

ای الهی درد و بلای این حس های عجیب و غریبت بخوره تو سر من....
بیا بغلم ببینمت...
تو هم که میای اینجا خودتو واسمون لوس میکنی په دیگ چته؟
خاله قشنگ معلومه نی نی توی شیکمته و بارداری :)))
تغییرات اخلاقی ت رو به وضوح حس میکنم...
یه دس بکش رو شیکمت ببینم عدس در چه حاله؟
خاله دیشب که میخواستم بخوابم یادم افتاد که عدس که بدنیا اومد میشه واکسن نزنه؟ چمیدونم مثلا قطره ای چیزی بزنن بهش....
خو اخه دلم نمیخواد دمبول عدسکم سولاخ سولاخ بشه....
دمبول هاش درد میگیرن خب.....
خاله هر وقت چن ماهه شد میتونیم بفهمیم که نی نی توت فرنگیه یا نی نی گلابی؟
لباس واسه عدسکم خریدی تنبل خانوم یا در حال حاضر تو فکر اینی که لخت نگهش داری؟

خدا نکنه
من کی خودمو لوس کردم (:
جدی؟ انقدر محسوسه یعنی
نه باید بزنه بنظرم.. طفلی
نمی دونم دقیق کی می فهمن تینا. سه. چهار. پنج. تو این ماهها
نه هنوز. جوراب خریدم

شکیبا شنبه 30 آبان 1394 ساعت 16:56 http://sh44.blogsky.com

سلام
اسم این حست حسادت نیست ، زنان بار دار حساس و زود رنج میشن
همین
در ضمن مادر شوهرت حتما در دلش تو رو تحسین میکنه میفهمه اهل ناز آوردن الکی نیستی

سلام
ممنون از حرفهای خوبتون

جلبک خاتون شنبه 7 آذر 1394 ساعت 15:11

جوراباش چه شکلی ان؟
عکسشو بذار واسمون....لباسای گل منگلی و رنگی رنگی کی میخری خب؟
خاله از این کفش های تیک تیکی هم واسش میخری؟
خخخخ...
قلبم داره قیلی ویلی میزنه....
دوازده هفته ینی سه ماه...وااااای ینی یه ماه دیگ میفهمیم چیه؟
من هر وقت میام اینجا از ذوق میمیرم اصن روحم شاد میشه...تو رو خدا هفته ای 4 بار در روز تجویز کن من بیام اینجا...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.