وقتی توت فرنگی بیدار می شود!

نشسته بودم زیر یک درخت، جایی مثل کویر... درختی سرسبز و تنومند و پر شاخه و برگ! زانوهایم را بغل گرفته بودم و چانه ام را روی پاهایم گذاشته بودم. هوا مثل این روزها نبود باد خنکی می خورد توی صورتم که خیلی دل نشین بود.
موهایم مثل چندسال قبلم بود تا پایین کمر می رسید. باد می پیچید میانشان و رقص رقصان در هوا پخششان می کرد. من هیچوقت پیراهنی که تنم بود را ندیده بودم. پیراهن یاسی رنگ با گل های ریز ریز اما کفشی که به پا داشتم بنظر آشنا می آمد. به گمانم همان کفش اناری رنگی بود که قبل از عید  با مادر از سپه سالار خریدیم. 
دقایقی که گذشت دیگر حالم مثل اول نبود. توی خواب دلم گرفته بود خیلی پریشان بودم زل زده بودم به نقطه ای بی پایان از آن برهوت و انگار در خلسه ای عمیق فرو رفته بودم. روحم از بالا تماشاگر تمام این لحظات بود. نمی دانم چرا احساس می کردم من تنها کسی هستم که از تمام این دنیا باقی مانده یا نمی دانم یک جورهایی از بقیه جا مانده بودم. جامانده ای که نشسته بود و فقط نگاه می کرد. وهم برم داشته بود. از تنهایی خوف کرده بودم
کم کم شب شده بود و تاریکی همه جارا فرا گرفته بود اما تصویر من با آن کفش و پیراهن و موهای تیره رنگ معلق در هوا هنوز پا برجا بود. انگار ساعت ها می گذشت و من هیچ تکانی نمی خوردم حتی چانه ام را از روی زانو بلند نمی کردم. موهایم باز همانطور پخش هوا بود! منی که از بالا نگاه میکرد وحشت زده بود. 
توی خواب دلم برای پدرو مادرم تنگ شده بود. یادم افتاده بود به برادرم قول داده ام برایش چیزی بخرم اما هرچه فکر می کردم یادم نمی آمد چی. چهره ی همسرم جلوی چشمم بود دروغ کوچکی که چندوقت پیش ها بهش گفته بودم توی گوشم زمزمه می شد. حس می کردم تا همیشه در آن بیابان خواهم ماند! خواهم مرد! اما
وقتی ویبره ی گوشی دستم را گرفت و پرتابم کرد وسط این دنیای دوست داشتنی! یک نفس عمیق از سر خوشحالی کشیدم و باز احساس کردم چقدر عاشق همین خروپف های اعصاب خراب کن همسرم و بی موقع زنگ زدن های مادرم و دستور خرید دادن های برادرم و توصیه های تکراری پدرم هستم
زندگی تلخی های زیادی دارد اما من با شکر پاش خودم تمام این تلخی ها را ملس خواهم کرد (هزارتا (گلب) برای شما مهربون ها)
نظرات 27 + ارسال نظر
ظفرمند چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 22:12 http://www.zafarmand.ir/

زهره چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 23:27 http://a3moone7om.blogsky.com

سلام توت فرنگی جون
امیدوارم مشکلاتت بزودی تبدیل به شکلات بشن برات
اینقد بهشون فک نکن بذار حداقل تو خواب راحت باشه ذهنت

چشب عزیزم فکر نمی کنم

سهیلا پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 10:03 http://rooz-2020.blogsky.com/

بهلهههههه توتی جونم
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش رقص آن درهر کران پیداست
خوبه که یه شکردون معرکه داری
الهی که شکردونت همواره لبریز از شکرهای ریز و سفیدهمچون برف آسمون زندگیتو شکرستان کنه عزیزم...اونم درکنار عزیزانت

وای چه خوشگل... شکرهایی مث برف... مرسی سهیلای عزیزم

آنا پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 15:07 http://aamiin.blogsky.com/

روی یک موضوعی تردید داری؟ یک موضوعی که سر دو راهی مونده باشی و نتونی تصمیم بگیری که کدام بهتره؟

نه آنای مهربونم... همونطور که گفتم یه مشکلی که همش میاد تو فکرمون
یاد آوری میشه... تلخه.. اما خب دیگه سعی می کنیم راهش ندیم تو خونمون (:

اسفندونه پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 15:17

جمله آخر حرف نداشت

ماهی پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 17:14 http://nimehdovom.blogfa.com

من گلب دوس دارم. یکیش مال من . میخوام بچسبونم به لباسم

یکی چیه یه عالمش مال شما... اندازه ده تای بچگیام

بهار شیراز پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 17:39 http://mahbobam46.blogfa.com/

دنیای دوست داشتنی ... راست گفتی با همه دلشوره ها و مشکلاتش باز هم شیرینه ... لعنتی دوست داشتنی

آره واقعن... لعنتی دوست داشتنی

نیلوفرجون پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 19:47 http://talkhoshirin2020.blog.ir

چه خوابی،مثل خوابای وحشتناکه من میمونه.

یه جوری بود نیلوفر... زیاد خواب می بینم اما این خیلی هالیوودی بود !!
خب کمتر بخواب خواهر

مهناز پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 20:37 http://1zan-moteahel.blogsky.com

بعضی چیزا هستن که تا قیامت دنبال آدم میان لعنتیا.....
ولی بهشون کمتر فکر کن و ذهنت رو درگیر چیزهای دیگه بکن.
نمیدونم درگیری و مشکلتون چیه,ولی امیدوارم نتونه تأثیر زیادی تو زندگیتون بذاره

آره یک سری چیزا تا قیامت دنبالمون میان اما تصمیم گرفتم دیگه بهشون امیت ندم (:
ممنون مهناز خوبم امیدوارم همینطوری که میگی باشه

نیلوفرجون پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 21:41 http://talkhoshirin2020.blog.ir

تنبل چرا تایید نکردی کامنت منو؟

بخدا اومدم بهت کامنت دادم و رفتم نیلوفر...
همونطور که گفتم این گلابی همش میگه گوشی رو بذار زمین بیا ور دل من

مهربانو پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 23:01 http://www.7168.blogfa.com

وای چه خوابی...احتمالا فکرت خیلی مشغول بوده صدقه میزاشتی کنار خانومی.

آره مهربانو خیلی درهم برهم بودم دو روز بود
راستی خیلییییی خوش اومدی عزیزم

آویشن پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 23:08

دنیای خواب کلا واسم جذابه چه خوابای خوب چه خوابای ترسناک .
امیدوارم هیچ وقت خوابای ناراحت کننده و ترسناک نبینی مربای توت فرنگی من

ممنون آویشن
منم امیدوارم هیچکس اذیتت نکنه و هیچوقت مثل پست آخری که گذاشته بودی ناراحت نباشی از دست کسی و همیشه ی همیشه لبات بخندن (:

باران پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 23:41 http://baranoali.blogsky.com

سلام عزیزم
امیدوارم برخالاف خوابت وجودت پر از آرامش و شادی باشه
ایشالله همه ی مشکلاتت هم بزودی حل بشن... آمین

سلام باران جون
ممنون دوستم
آمین

پریا جمعه 12 تیر 1394 ساعت 00:15 http://athletic-programmer.blogsky.com/

موفق باشی

گلب

موژان جمعه 12 تیر 1394 ساعت 01:06 http://zendegyema.persianblog.ir/

بعضی خوابا واقعا رو آدم تاثیر میذاره . این خوابم این خوبی رو داشته که شیرینی زندگیتو پیدا کردی. یه بار خواب دیدم داعش داداش کوچیکمو زبونم لال کشته بود و ویدیوشو برام ایمیل کرده بود !!! از خواب پریدم صبح بود چشامم خیس خیس داداشم داشت صبحونه میخورد پریدم روش تا میتونستم ماچش کردم من گریه میکردم و بقیه هم میخندیدن بهم

وااای... داعش؟ خوابهای تو از خوابهای منم عجیب غریب تره که....
منم خیلی داداش کوچیکم رو دوست دارم یه جورایی عاشقشم
خیلی بده حتمن وقتی بیدار شدی یه نفس عمیش کشیدی؟

سپیده مامان درسا جمعه 12 تیر 1394 ساعت 02:37

واقعا باید با شکر پاش تلخیها رو ملس کرد

آره یه ملس خوش طعم کنیم زندگی رو سپیده (:

شیخ سلما جمعه 12 تیر 1394 ساعت 08:17

گلپ

گلب گلب

یاس جمعه 12 تیر 1394 ساعت 11:05 http://khatkhati-76.blogfa.com

همه چی حل میشه !!!اگه خودت بخوای !
سخت نگیر دوست جونیم !

چشب سخت نمی گیرم یاس خوشتیپ (؛

زبله جمعه 12 تیر 1394 ساعت 12:28 http://lee-aad.blogsky.com

دروغی که به شوهر جان گفتی با جزییات توضیح بده لطفا

خصوصی تشریف بیارید شرح کامل رو با رسم شکل تقدیم کنم زبله خاتون

سلام عزیزم..خوبی تو؟؟
خیلی دلم برا نوشته هات تنگ شده بود
اومدی بلاگ اسکای ؟؟ بیا بلاگفا هق هق :(

سلام
ای جان نو عروس تشریف آوردن وب ما
خوبی خانمی؟ خوشی؟ منم دوست داشتم بدونم چی پیش اومد واست
بعد که دیدم عقد کردی خیلی خوشحال شدم
هق هق چرا شنلی؟ بلاگفا وبم رو حذف کرد آخه

shirin جمعه 12 تیر 1394 ساعت 14:47 http://rozegar-khosh.blogsky.com

خوابت هالبوودی نبود بالیوودی بود .
تو خواب آدم احساس تنهایی میکنه . همیشه ترس تو خواب بیشتره . اما تو این دنیای خاکی و پرهیاهو همون شریک زندگیمون میشه آرامش با همه نا آرامی هاش (چرا ادبیات من اینطوری شده)

نه دیگه شیرین همون هالیوودی بود
سینمای بالیوود بیشتر اکت داره و غلو و بزن بکش و عشق و عاشقی و گریه!!
اما خواب من درون گرا بود با پایانی که به عهده ی بیننده بود

tarlan جمعه 12 تیر 1394 ساعت 16:49 http://tarlantab.blogsky.com/

امیدوارم با شکرپاشت همه تلخیهارو شیرین شیرین کنی نه ملس عزیزم .
امیدوارم خودت و شوهرت همیشه شاد و سرزنده باشید.

ممنووووون ترلان عزیز من

شادی جمعه 12 تیر 1394 ساعت 18:50 http://citrusflower.blogsky.com/

چه خواب عجیب و غریبی!!
امیدوارم خواب هات دیگه همش رنگی رنگی و شاد باشن

آره خیلی عجیب بود
ممنون شادی عزیزم

خانومی جمعه 12 تیر 1394 ساعت 19:02

سلام توت فرنگی جونم .بعضی وقتا باشکرپاشت بیا بعضی نقاط زندگی منم شیرین کن.

سلام
خانمی چرا وبت حذف شده؟
واست ایمیل زدم نگرانت شدم ): خوبی؟؟؟

خانومی شنبه 13 تیر 1394 ساعت 11:38 http://maaan.blog.ir/

خوبم عزیزدلم . به دلیل برخی از مسائل وبمو حذف کردم . یه ذره ناراحتم و کلـــــــــــــــــــــــــــی سر در گمم . نگران نباش عزیزدلم . رفتم بیان اینم آدرسم http://maaan.blog.ir/

خدارو شکر که خوبی.. اما نوشته هات یه حال و هوایی دارن
اومدم وبت نوشته هات رو هم خوندم اما یه جوری بودی مثل قبل نبودی خانومی

دریا یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 22:47

دنیای خواب دنیای عجیبی است گاهی برایمان نشانه های است که درکش نمی کنیم.

نمی دونم.... آره خواب یه دنیای دیگه است

ویولا دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 11:39 http://www.sadafy.persianblog.ir

واقعا فقط وقتی از یع خواب نا خوشایند بیدار می شی می تونی دوباره عاشق همه اون چیزهایی بشی که تا قبل از این رو اعصابت بودن...
:)

(:

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.